نگاهی “ساختآری – فرهنگی” به نقش زنان، از مشروطیت تا به امروز

در این دسته به چاپ رسیده است جامعه

تاریخ چاپ

                              _DSC0678 (Copier)

و پیشنهاد تعریف شاخص های اندازه گیری نقش زنان 

            مراد ما دراین گفتار تلاش بر ارائۀ نگاهی تازه است. این نگاه شاید بتواند به مجموعه نیروهای مترقی در داخل و خارج ایران، در راه همگرایی خواسته ها و درنهایت همگرایی درحوزه عمل کمکی برساند. یا دست کم استفاده از ابزارهای سه گانه، راهبردی، ساختاری وروانی را، درکنارابزارهای دیگر چون، ایجاد تشکل ها، ایجاد رسانه ها، تلاش های آموزشی، آشنایی افکارعمومی مردم جهان، مدافعات حقوقی درسطح جهانی ...همه گیرکند. نخست این سه نگاه را بیشتر بشناسیم. سپس نقش زنان از مشروطیت تا به امروز را، درپرتو این ابزارها بهتر ببینیم و درنهایت تلاش کنیم تا برای آینده، تا آنجا که در توان این نوشته است، راهبردی کارآمد و دقیق با استفاده از شاخص های اندازه گیری بیابیم.

            مراد ما دراین مختصر بیان تاریخچه اندیشه ساختارگرایی حوزه های روانکاوی و علوم اجتماعی و آنچه نگاه ساختاری نام دارد، نیست. نگاه ساختاری بیش ازهر چیزنیازمند، بررسی پدیده ها درمیدانی چند حوزه ای، وآن هم درطولانی مدت است.  کارهای داروین، مارکس، فروید، وکلود لوی استراوس را می توان نمونه های بارز نگاه ساختاری  دانست. اگر چه ساختارگرایی پس ا  فردینان دو سوسور ( زاده ۱۸۵۷ درگذشته ۱۹۱۳ ) زبان‌شناس سوئیسی  تدوین شد و به حوزه های دیگرسرایت کرد، ولی نگاه ساختاری را بزرگانی چون داروین، مارکس و فروید درعمل مورد استفاده قرار دادند. سوسور با نگرش به ساختار زبان به عنوان اصل بنیادین در زبانشناسی، آن را شاخه ‌ای از دانش عمومی دانست. عموماً سوسور را پدر زبانشناسی قرن بیستم می ‌دانند.

            مراد ما ازنگاه بر روان، نیزنگاهی است ساختاری. ژاک لکان روانپزشک و روانکاو فرانسوی ، بر اساس یافته های فروید و سوسور نگاهی ساختاری برناخود آگاه انداخت. کشف بزرگ خود را چنین بیان کرد: ناخود آگاه انسانِ سخنگو، انسان خواهشمند، ساختاری چون زبان دارد. اوشکل گیری و کارکرد ناخود آگاه را درطی بیش ازچهل سال آموزش های خود شناخت و معرفی کرد. عوامل مؤثر درشکل گیری ناخود آگاه را مادر، بویژه زبان مادری، نام وحضورپدر در خواهش مادر، و عامل اختلاف جنسیت، که همان شکل ظاهری این اختلاف است، معرفی می کند. شکل گیری ناخود آگاهِ زن و مرد بر اساس این اختلاف بیولوژیک متفاوت می گردد.

            و ازاین جا زندگی انسان سخنگو، انسان نمادگرا، دچاربزرگترین تناقض هستی خویش می گردد. زن و مرد چون دو موجود سخنگو و از راه نماد پردازی با یکدیگر ارتباط می گیرند، وازطرفی چون دوساختارِمتفاوتِ بیولوژیک و روانی دچار بیگانگی میگردند. واین دومبنای خانواده را میسازند، تقسیم کارمی کنند، چه درقالب خانواده و چه در قالب جوامع بزرگ تر، از بدو پیدایش زندگی گروهی، دوران پیش ازشکار، دوران شکار، دوران کشاورزی و دامداری و دوران شهر نشینی. نقش زن و مرد در داخل و خارج خانواده با تکامل شیوه زندگی تغییرمی کند و خود را تطبیق می دهد. این نقش ها برای ادامۀ بقا در قالب سنت ها از نسلی به نسل دیگر می رسد، تکامل یافته و با واقعیت تطبیق می یابد.

            سنت ها درقالب مذهب، باورهای قومی وفرهنگی ازنسلی به نسل دیگرمی روند. آمیزش فرهنگها با یکدیگرازسویی، تلاش آدمی در استفاده بهینه از پیرامون خود در راه زندگی مناسب تر از سوی دیگر، سنت ها را یا بتدریج و یا با قهر و آنهم  یکباره تعالی می بخشند. و ازآنجا تناقض بزرگ دوم زندگی آدمیان روی میدهد. سنتهای ایستا درمقاطعی از تاریخ و برای تعدادی از ارکان جامعه پاسخگوی نیازنیستند ودراینجا شکاف میان دونسل، میان طرفداران سنت ایستا و تازه خواهان اوج می گیرد. و بی گمان فشار بر روان و جسم آن قسمت از جامعه که در مسیر تغییرات بیشترند، افزون تر میگردد.

            از طرفی آنچه که به ایران ما بازمی گردد  تداخل فرهنگی بزرگ که به آن مدرنیزاسیون نام نهاده اند، ازابتدای قرن نوزدهم ، ١٨٠٣ با سلسله جنگهای ایران و روس وشکست های ایرانیان آغازمیگردد. این تداخل فرهنگی بطور پیوسته تا امروزادامه یافته وبه گونه ای طبیعی نمی تواند برای عشایر، ساکنان روستاها، وساکنان شهرها یکسان باشد.

            همانگونه که رفت در ابتدای قرن نوزدهم، نقش زنان همچون شهروند درایران در سه شیوه زندگی یکسان نبود. حال با توجه به این جنبه " فرهنگی - شیوه تولیدی " در ایران و سنت زندگی شهروندان زن و مرد چگونه می توان تغییرات را از ابتدای قرن نوزدهم تا امروز به گونه ای ساختاری بررسی کرد. و تلاش کرد تا نمایی کلی ارائه داده تا بتوان از این تغییرات و نمای کلی آن، درس هایی برای پیشرفت، به ویژه نقش زنان برای آینده گرفت. پیشنهاد من اینست که دو تصویر را با هم  مقایسه کنیم: تصویری از ابتدای قرن نوزدهم  و تصویر ایده ال- ممکن در دهه ؟های آینده . برای این دو تصویر نیازمند شاخص هایی هستیم که هم به اندازه کافی گویا باشند، هم قابل اندازه گیری و هم با معنی. و نهایتاً این شاخص ها می بایست در راه پیشرفت و موازین حقوق بشر راه بسپارند.

            نخست از تصویر ایده آل - ممکن، نقش زنان در ده های آینده در ایران شروع کنیم.  این پیشنهاد میتواند طرح نخستین باشد و نیازمند بررسی و همفکری بسیاراست. ولی به هرحال می بایست ازجایی شروع کرد. ایده آل - ممکن، شرایط بهینه زنان ایران در ده های آینده را موازین اعلامیه جهانی حقوق بشر تصور کنیم، با دو مشخصۀ بیشتر، محیط زیستی پاک تر مناسب زیست مادران و کودکان از یک سوی و شرایط مناسب تر بهداشتی و زیستی، با بیمه های اجتماعی مناسب برای مادران و فرزندان.

تصویر دوم  شرایط زیست زنان در اوایل قرن نوزدهم در سه " فرهنگ - شیوه تولیدی": عشایری ، روستایی و شهری است.

اما شاخص های خود را چه گونه انتخاب کنیم؟ با بررسی دقیق تر و مصاحبه با افراد مطلع ، چند شاخص اساسی زیر را پیشنهاد می کنم:

١- نقش زن در خانواده و زندگی زناشویی
٢- نقش زن درجامعه شامل:  محیط کار، مدیریت، فعالیت سیاسی و اجتماعی
٣- نقش زنان در تولیدات، علمی، هنری، فرهنگی
٤- استقلال و زندگی خصوصی زنان
٥- نقش زنان و حقوق شهروندی آنان.
به گونه ای بسیار گذرا ومختصر تلاش می کنم تغییرات این پنج شاخص را درطول دو سده ارزیابی کنم . این شاخص ها بیشتر بر پایه زندگی شهر نشینی استواراند. پیشنهاد من آنست که علاقمندان هم در اصلاح و بهبود این شاخص ها و هم در تعمیم آنها به دو محیط " فرهنگی – تولیدی " دیگر بکوشند.
            از این دید گاه ساختاری فرهنگی، به عمد دورانهای سیاسی را حذف می کنم تا تغییرات را مستقل از نظام های سیاسی سنجیده و نگاهی عینی و تنها به نقش زنان بیاندازیم. بی گمان در دو سده تغییرات شاخص های ما دچار پستی و بلندی شده اند وبراساس شرایط حاکم سیاسی درایران ودرجهان، نرخ پیشرفت فن آوری بویژه فن آوری داده پردازی و ارتباطات این شاخص ها کم و بیش به سوی ایده آل - ممکن ما حرکت کرده اند. نگاهی به این شاخصها بیاندازیم:

            در این نگاه راهبردی بی گمان ازحالات استثنایی عبورمی کنیم، ضمن آنکه میدانیم، معمولاً تا بیست در صد استثناء از قاعده در شیوه نگرش های کلی قابل اغماض است.

١-  نقش زن درخانواده و زندگی زناشویی: مهمترین نقشی که زنان شهرنشین ابتدای قرن نوزدهم داشتند در این جا بوده است. زنان مدیریت داخلی خانه، نظافت و سلامت خانواده، ارتباطات خانوادگی، و آموزش های اولیه را به عهده داشتند. خانه در آن زمان نقش بسیاری ازمؤسسات بهداشتی، درمانی، خدماتی، امروز را داشته است. از طرفی نقش زنان به طورخلاصه در آن چهاردیواری اجرا می شده است و ازطرفی خدماتی که درآن چهاردیواری ارائه می شده است بسیار متنوع بوده است.

امروزه میتوان گفت که جدای ازحقوق شهروندی شامل، حق طلاق، نگهداری کودکان، حق انتخاب بچه دارشدن، حق تک همسربودن، نقش زنان درخانواده، پیشرفتی قابل ملاحظه داشته است و زنان نه تنها مدیریت خانه را از دست نداده اند، بلکه عموماً پی گیری تربیت و تعلیم کودکان و بهداشت و سلامتی را نیزبه خوبی در کنترل دارند. ازنظر فرهنگی و سنتی پایداری نقش مادر و مهر و محبت را نیز امروزه زنان ایرانی به خوبی حفظ کرده اند. با نگاهی سریع، درمورد این شاخص می توان گفت که غیر ازحقوق شهروندی که آنهم  درسالهای پیش ازانقلاب به سمت نوعی تعادل بسیار دیررس می رفت،  دوباره بشدت عقب نشینی کرد.که به عنوان  نمونه می توان ازحق تک همسر بودن یا طلاق با اجازه دادگاه نام برد. در بقیه موارد و کلا نسبت به جوامع مشابه زنان پیشرفت معقول و متعادلی داشته اند.

٢-  نقش زنان  در جامعه شامل: محیط کار، مدیریت، فعالیت سیاسی و اجتماعی:

می توان گفت که در این مورد ما تقریباً از پایین ترین پله شروع کردیم. زنان ازهنگامی که حق رأی و حق انتخاب شدن را بدست آوردند آن را خوب نگه داشتند. تقریبا خود را با همه گونه محیط کارهمراه کرده اند. درفعالیتهای سیاسی بویژه  در سطوح مقاومت و اپوزیسیون، چه در داخل یا خارج نقش های اساسی داشته اند. درمقابل  فشارهای سنت گرایان به ویژه در سی و سه سال اخیر به خوبی و روز به روز مقاومت کرده اند. زنان امروز جزدرچند مورد چون حرفه قضاوت، مقام ریاست جمهوری گویا در پاره ای از خدمات درمانی، توانسته اند حضور مفید خود را تحمیل کنند. به طورکلی می توان گفت که حضور زنان در این شاخص روال عمومی و کلی خود را ادامه می دهد.

٣-  نقش زنان در تولیدات، علمی، هنری، فرهنگی :

این شاخص به تنهایی می تواند بسیار گویا باشد. چرا که تولیدات فرهنگی، هنری و علمی نیازمند امکانات ویژه و آمادگی روانی و ذهنی چنانی است که نرخ رشد آن نشانگر رشد شاخص های بسیار دیگری می باشد. نیازمند آمار نیست. امروزه در همه زمینه های فوق با تمامی فشارها ی سیاسی وعدم امکانات، سهم زنان در دانشگاه ها، درمیان نویسندگان و شاعران، سینماگران، نقاشان، خوش نویسان در حال افزایش است. شاید بتوان گفت که  در دو قرن اخیر، بی گمان تولیدات فرهنگی زنان در کلیه شرایط سیر مناسب و بالا رونده ای را داشته است،. با وجود فشارمستقیم بر زنان در مورد موسیقی  و به ویژه خوانندگی، کنسرت های زیرزمینی یا پشت بامی کم نیستند. می توان به راحتی امید وار بود که پس از بر طرف شدن مانع مذهبی- سیاسی، با انفجار تولیدات هنری زنان روبرو باشیم. به گمان ما رشد این شاخص از دگر شاخص ها امید وار کننده تر است.

٤-  استقلال و زندگی خصوصی زنان: انتخاب همسرو شرایط ازدواج، انتخاب پوشش، انتخاب تفریح و ورزش و فعالیت های هنری، استقلال مالی،  انتخاب شیوه رسیدگی به خواهش و نیازجنسی، آزادی مسافرت، آزادی رفت و آمد، آزادی شرکت در مناسک سنتی و مذهبی: در این مورد ما با سه گونه مشکل روبروهستیم، سنتی، سیاسی و اجتماعی. انتخاب آزاد همسر اگر چه نیازمند نظرمثبت پدر، درمورد ازدواج نخست است ولی بیشترسنت وعرف خود مردم است که نقش بازی می کند. آزادی مسافرت درداخل کشور امری است بیشترسنتی و به لحاظ امنیت زنان امری اجتماعی. اما مسافرت زنان به خارج با اجازه شوهرانتخابی است سیاسی. این امرمهم درهیچ دوره ای حل نشده است. آنچه بیش ازهمه جنبۀ نمادین دارد و ازنخستین روز پس ازبهمن ١٣٥٧ تا به امروز میدان جنگ هر روزۀ  زنان و حاکمیت سیاسی ایران است، مشکل آزادی انتخاب پوشش زنان است. درپیش ازاین تاریخ، بیشترآزادی در انتخاب پوشش محدودیت های سنتی و اجتماعی داشت.

استقلال  مالی، وابستگی مستقیم با حق کاردارد که این مهم را نیزمی توان جزو دست آوردهای زنان دانست. فعالیت های گروهی، ورزشی و تفریحی همانطور که همگی میدانیم ، دور از چشم عوامل نهی از منکر و امر به معروف تا آنجا که مقدور است و با اصل پوشش اسلامی در تضاد نیست، توسط زنان دنبال می شود. به عبارت دیگر، اینان از هر امکانی استفاده کرده و هر روزه مرزهای ممنوع را می شکنند.

٥-  نقش زنان وحقوق شهروندی آنان: حرکت این شاخص را می توان درسه دورۀ جداگانه بررسی کرد. تا پیش از وجود قوانین مدنی مدون و دادگستری مدرن دهۀ ١٣٠٠، از این تاریخ تا بهمن١٣٥٧ و از این تاریخ تا به امروز. در دوران نخست، آنچه به حقوق شهروندان چه زن و چه مرد مربوط میشد همان عرف و بیشترمتأثر ازشریعت و قاضی هم حاکم شرع بود. دردوران دوم  نیز، با وجود قانون مدنی مدون، حقوق اساسی زنان عمدتاً برپایه همان عرف اسلامی می گردید. با این اختلاف که قوانین مدون اجازه تعبیر فردی را به قضات غیر معمم نمی داد.

             در طول پنجاه سال اجرای قوانین مدون مدنی ، پیشرفتهایی جزیی صورت گرفت.  ولی دراساس چه در دوران دوم و چه در دوران سوم حقوق اساسی زنان: چون حق ارث، حق طلاق، حق انتخاب باکره نبودن، بدون از دست دادن مزایای ازدواج، حق برخورداری اززمان مساوی پذیرایی ازفرزندان پس ازجدایی و مواردی ازهمین قبیل در محدودیت حقوق عرفی مبنی بر شریعت زندانی ماندند. با این تفاوت که در دوران سوم دست قاضیان معمم باز تر از پیش بود ، چه در راه تعبییر به نفع یا ضرر زنان.

            آنچه  در این مورد میتوان گفت آنهم با کمال اطمینان اینست که قوانین اجتماعی و مدنی به شدت تحت تأثیر سنت و عرف و شریعت است. این مهم راه حلی سه گانه می طلبد: سیاسی، اجتماعی و سنتی. نقش رشد فرهنگی جامعه درهرسه مورد بسیاراساسی است .

 

در اینجا و پیش از نتیجه گیری مایلم به سه نکته اشاره کنم. نخست اینکه سنت ها چون لایه های رسوبی کف اقیانوس ها که طی ملیونها سال به کوه تبدیل میشوند، در درازای زمان روابط شهروندان، گروهای اجتماعی، طبقات تولیدی  و روابط فرهنگهای گوناگون را تنظیم می کنند. این سنتها  از راه زبان و آداب و رسوم از نسلی به نسلی می روند. سنتها را نمی توان بدون جانشینی و پذیرش عمومی،  بدون آنکه زخم های روانی علاج ناپذیری تولید کنیم، یکباره تغییر اساسی داد. سنت ها عمیقا از راه زبان و فرهنگ درساختار نا خودآگاه ما جای دارند وتغییرآنها کارچند نسل است. با توجه به رابطه های تنگاتنگ انتخاب شیوه های سیاسی، نظام اجتماعی وگردش سنت ها می بایست با ظرافت ویژه ای با این سه عامل اساسی بنیانی جامعه بازی رقص گونه و هنرمندانه ای کرد تا درمسیر زمان به تدریج با افزایش فرهنگ عمومی شهروندان را به آرامی به مسیر  پذیرش تازه ها آورد.

            دوم آنکه در مورد نقش زنان به ظرافت تناقض اساسی انسان سخنگو درزندگی هر روزه توجه کنیم.  زنان و مردان، نزدیک تر ازهمه حیاتمند اند دروسیله ارتباط که همان نماد و زبان است و بیگانه تر از همه اند در کارکرد بیولوژیک و روان.

            سوم آنکه خوشبختانه امکانات ارتباطی معجزه آسای امروزه ، مسافرت ها و مهاجرت ها ، "مشکلات زمان خواه"  دیروز را  تعدیل می کنند. نهایتاً می بایست ازآنها استفاده بهینه کرد.

            همانگونه که رفت در نگاهی  بسیار سریع و از دور و با استفاده از پنج شاخص و دو تصویر، ابتدای قرن نوزدهم و ایده آل - ممکن دهه های آینده،  می توان نتیجه گرفت که:

            درمجموع و مستقل از دورانهای سیاسی، عمدتاً به همت وتلاش هر روزۀ زنان ، تا آنجا که به ساکنین شهرها مربوط می شود، همگی شاخص ها، به جزشاخص حقوق مدنی و شهروندی، کم و بیش در ناحیه سبزاند، یا امکان ورود به ناحیه سبز را دارند. با شوربختی در زمینه حقوق شهروندی، و وابستگی آن،  به سه عامل سیاسی، اجتماعی و سنتی، به زمان، صبر، مقاومت، مداومت، بردباری و پشتکار بیشتری  نیاز داریم. دراینجا است که تلاش هرشهروند درهرحرکت روزانه در دفاع از حقوق شهروندی به طورکلی و حقوق مدنی زنان به طور خاص ضروری و لازم است.

            ما از راهی دور می آییم، پستی و بلندی های بسیاردیده ایم. بی گمان  این تیغ وخار درد آور نیزاز پای مادران، خواهران، همسران و دختران به رهبری خود آنها و همیاری مردان آزادیخواه و تبعیض ستیز بیرون خواهد آمد. 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *