سعدی با من است

تاریخ چاپ

 

یادهای بادها در حافظه مرغابیان,
و بادهای بی یاد در عبور ابرها را  از جای کندن,
و در کوچه های خلوت دور نهادن.
گویی گیاهان در جلد حیواناتی کمیاب,
خواب تنهایی جلبکها را می بینند.
گویی پروانه ها, میمونها و اسب ها ,
از طایفه دور دست آدمیان آزرده شده اند.
کدامین قایق تنهایی با باری از عروسکهای چینی,
از جزایر هآوایی تا لنگرگاه ونیز خواهد آمد؟
سرمای پس پشت بالنهای مهاجر,
ماهیان سرگردان آرزوهای ما را به عمق همه اقیانوس ها برده اند.
ما گم شده ایم.
کسی صدا می زند.
سالهاست, کسی هر روز پنج بار بر بلندترین مناره ی  جهان فریاد می زند.
و پاسخی نمی اید.
پاسخی نحواهد آمد.
...که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی.

 

حسن مکارمی
 ونیز ۲۰۱۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *