تاریخ چاپ
و درختان و بهار؛ دو شکوفه، دو کبوتر و معمای سخن، ابر درهم.
عمق پنهان تمایل به وزش
دو سه حرف سرسیری و تمامی سخنهای سیاست از دور.
دو سه بچه و نسیمی که پس کاغذِ له شدهای میگذرد.
شب شعر، عشق و کافه و دو تا قهوهی داغ.
غصههای وطنِ دور، مرثیه، آواز، سرود.
و ستارههایی که در آن دورِ سیاه، عمق خود را در چشم تر رهگذری
میجویند.
قطره اشگی که نه در جای خودش میریزد.
رود، آب، ابر، کتاب، حس بیوزنی یک جوجه قو.
و جوانان پر از رنگ و ملوس، همچو چلچلهای بیخواهش میگذرند.
پاسبابان و صدای بد یک بوقِ بلند، و تراکتور و خجالت و زمین.
صدقه قربان پدر عشق برادر، فقر یک مرد کبود، در پس خواهش
یک حرف قشنگ.
مادر و بیدِ بلند، خواهر و بوسهی یک سارِ سیاه
خواهشِ آزادی: حرف، یک حرف حساب از وطنم.
وطنم پنهان است. در پس پردهی اعدام و ندامت.
در پسِ پردهی یک شرمِ بزرگ پنهان است.
پاریس
حسن مکارمی ۱۹۸۳