همه چیز زیر سرِ خودشان است

در این دسته به چاپ رسیده است اخبار

تاریخ چاپ

 حسن مکارمی روزنامه ابتکار شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۵
http://ebtekarnews.com/archive/1395/06/20/16.pdf

در این گفتار، هدف نگاهی است از سرِ مهر بر چند «داوری» در موردِ خودمان که آنها را بسیار می‌شنویم. تلاش ما بر آنست تا ریشه‌های فرهنگی این پیشداوری‌ها را بشکافیم. پیشداوری‌هایی از این دست:
- ما ایرانی‌ها تک تک خوبیم، ولی کارِ دسته جمعی با یکدیگر را بلد نیستیم.
- با ایرانی نمی‌شود کار کرد.
- همه چیز دستِ خودشان است. «یا زیر سرِ خودشان است».
- بدبختی ما از همین نفت است.
- همه چیز تقصیر خودمان است.
- ما همه دو رو و دو رنگ هستیم
چنین داوری‌هایی که از نسلی به نسلی می‌روند و باورهای ما را بر خودمان نمایندگی می‌کنند، از کجا می‌آیند؟ اثرات این پیشداوری‌ها در زندگی فردی و جمعی ما چیست؟ ریشه‌های ژرف فرهنگی چنین داوری‌هایی در کجاست؟ چگونه می‌توان این داوری‌ها را تعدیل کرد؟ با چنین داوری‌هایی گویی این خودِ مائیم که خود را از صحنه کار و فعالیت اجتماعی خارج می‌کنیم و عملاً فردگرایی پیشه می‌سازیم و کار را به خودشان وامی‌گذاریم. شکافتن چرایی پاگیری این داوری‌ها در مورد خودمان نیاز به موشکافی فراگیر و همه جانبۀ جامعه شناسانه، روانشناختی، اسطوره‌شناسی، انسانشناسی وقوم‌شناسی دارد. در اینجا با تکیه به چند فرضیه روانکاوی بالینی کاربردی تلاش می‌کنیم که تا آنجا که مقدور است نوری بر این تاریکی بیفکنیم. پیش فرض‌های ما چنینند:- ریشه فرهنگ در زبان است، در ساختار زبان. در شکل‌گیری واژه‌ها، ضرب‌المثل‌ها، متل‌ها، گویش‌های کوچه و خیابان و بازار، در ترانه‌ها، ...- اسطوره‌ها که در قالب فرهنگ و زبان از زمانی پیش از تاریخ تا به امروز با ما همراهند، در شکل‌گیری باورهای ما بی‌تأثیر نیستند. این اسطوره‌ها، به ویژه برای ما ایرانیان. در جهانی «مثالی» - جهانی میان دنیای ملموس و محسوس و دنیای مفاهیم و مصادیق سیر و سلوک می‌کنند. جهانی که به گونه‌ای حامل زمانی است موازی و این امکان را به ایرانیان می‌دهد که به گونه‌ای ژرف زندگانی را در زمان موازی به همراه خویش صدها سال همراهی کنند و به مردگان و رفتگان مکانی چون «واسطه» این جهان و آن جهان بدهند.
- فرهنگ از طرفی نیز در نمادها (سمبل‌ها)، در رسوم و عادات و اعیاد و عزاداری‌ها و جشن‌ها، خود را باز می‌نماید.
- فرهنگ در باورها نیز جای دارد. باورهایی که در پنهان و آشکار شکل می‌گیرند و در طول زمان چون رودخانه‌ای به پیش می‌روند و مسیر و شکل عوض می‌کنند. ریشه‌یابی این باورها، رنگ‌گیری آنها، از مسیر عبورشان، همخوانی‌ یا ناهمخوانی این فرهنگ‌های وارداتی نیز از دگر ستونهای فرهنگ ماست.
- فرهنگ در دو دوره کلی در زندگی آدمیان خود می‌نمایاند:
- فرهنگ شفاهی که بنیان آن در تاریخ پنهان در زبان و اسطوره و قصه‌ها و روایات و اشعار کوچه و بازار است
- فرهنگ کتبی که استناد به نوشته دارد و منشاء دیگری در زندگی آدمی می‌گشاید. پس از پیدایش فرهنگ کتبی است که انسان به شکلی معتبر و مستمر به روابط پیچیدۀ علت و معلولی وابسته می‌گردد. زمان و مکان پررنگ‌تر می‌گردند و تاریخ به گونه علمی و امروزین آن استقرار می‌یابد با پایه‌هایی چون:
روابط علت و معلولی; زمان و مکان دقیق حوادث; تسلسل حوادث; امکان مقبولیت منطقی حوادث ...
- فرهنگ عشایری و کوچ‌نشینی، فرهنگ روستایی و شهرنشینی، در درازای زمان به تدریج از یکدیگر جدا می‌شوند. نمی‌توان حرکت فرهنگی جامعه ایران را جدا از این دو عامل یعنی نقش فرهنگ شفاهی و فرهنگ کتبی شناخت. در ابتدای قرن بیستم از ده میلیون جمعیت ایران، یک‌چهارم در شهرهای کوچک و سه‌چهارم در روستا و یا در زندگی عشایری و کوچ‌نشینی به سر می‌برده‌اند. به گونه‌ای، از هر چهارنفر شهروند امروزین، سه نفر پدربزرگان و مادربزرگانی داشته‌اند که نقش فرهنگ شفاهی در زندگی آنان عمده بوده است. اگر به این داده، شکل‌گیری «ناخودآگاه» و کارکرد آن و تأثیر شنیده‌های چند سالۀ اول زندگی خود را نیز اضافه کنیم، می‌توانیم ضرائب تازه‌ای از معادله‌های فرهنگی خویش را دریابیم.
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *