آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران1388 ، اعتراضات جامعه مدنی و وظائف ایرانیان خارج از کشور

در این دسته به چاپ رسیده است جامعه

تاریخ چاپ

 

           morceaux-colores-5

چرخ بر هم زنم ار غير مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

دوستان گرامی  وقایع اخیر ایران و نقش جامعۀ ایرانیان خارج از کشور در برپایی دموکراسی در ایران در راه سازندگی و رعایت حقوق بشر در این کشور بیشتر و بیشتر مورد بحث است. جنبش امروز ایران را در دو بستر می توان شناخت، تاریخی و  جغرافیائی. و در هر بستر نیازمند روشن سازی دست کم ابعاد، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی آن هستیم.  جغرافیای انسانی جهان امروز را شش میلیارد ساکنان آن , سرعت ارتباطات انسانی و اطلاعاتی، پیچیدگی همزیستی ملتها و اقوام و فرهنگهای گوناگون در جهانی بیش از بیش کوچک و چسبیده، شکفته شدن نیازهای روزافزون همه ساکنان این جهان به فرهنگ و دانش و رفاه و آزادی و تلاش اینان در دست یابی به حقوق خود، تشکیل می دهد. در بستر تاریخی؛ ایران در چهار راه فرهنگهای بزرگ و قدیمی و راه ارتباطی و تبادل سه قاره قرار دارد، چنان که از دیر زمان نقش او در حرکتهای بزرگ و جهت های تاریخی جهان شکل یافته است. و از این روست که ایران کشوری است با تنوع فرهنگها و اقوام و مذاهب و گویش ها. این غنای تنوع انسانی در حوزه غنای طبیعی و جغرافیای سرزمینی از یکسوی و ریشه های قدیمی حضور شیوه های تولیدی و اهمیت آنها از سوی دیگر مکعب رنگینئ را ساخته است که در هر سطح آن نیز زیبائی تنوع به چشم می خورد.  

شناخت جغرافیا – تاریخی این سرزمین و مردمانش به روشنگری و ابهام زدائی فراوان و پیوسته نیازمند است.

       برای نمونه برجستگان فرهنگی – تاریخی ایران و ابعاد گسترده و عظمت حضور آنان می توانند شاهد قرار گیرند. ابهام زدائی و روشنگری امروزین آنهم با حضور وسائل ارتباط جمعی چنین پیشرفته و جهان شمول از سوئی و بیش از سه ملیون ایرانی خارج از کشور و مجموعۀ روشنفکران، هنرمندان، دانشجویان داخل کشور بسیار مؤثر خواهد افتاد. این ابهام زدائی می تواند چون بستر حرکت این جنبش نقطۀ مشترک همه فعالین قرار گیرد. به گونه ای، این جنبش در بستر تاریخی – جغرافیائی خویش بیش از هر زمان به روشنگری و ابهام زدائی نیاز دارد، تا بتواند دست کم درخواست های بلند مدت و پایه ای یا اهداف راهبردی دست اندر کاران هدایت و سامان دهی و ساختن ایرانی آباد و آزاد آینده را، همراه سازد.

ژرف کاوی هم نیاز مبرم و حیاتی جنبش ماست و هم در زمانۀ حاضر و با امکانات نیروهای انسانی و پیشرفت فنی جهان ما، مقدور است. با نگاهی ساده به مجموعۀ، سایت های انترنتی، وبلاگها، رادیوها، تلویزیونها، با یادآوری مجموعه پایان نامه ها و گزارش های تحقیقاتی در مورد مسائل ایران، در داخل و خارج، حجم و جوشش تولید دانش و تفکّر در مسائل ایران و فرهنگ و ابعاد فرهنگی آن و سرعت انتقال آنها، بیشتر به چشم خواهد خورد.

هدف همراهی و همکاری و هم پائی با مردم ایران در دست یابی به حقوق پایه ای خویش است. این کمکها به گونه های مختلف می تواند انجام گیرد:

            ۱- زمینه خبر رسانی – در داخل و خارج به رسانه های بین المللی، به افکار عمومی مردم جهان، به دولتها و سازمانهای غیر دولتی ...

            ٢- زمینه های حقوقی، دسترسی به سیستم های قضائی کشورهای گوناگون و یا بین المللی جهت احقاق حقوق مردم ایران

            ۳- زمینه های نظری و بحث و تبادل نظر برای روشن شدن زمینه های استراتژیک، ژئوپولیتیک، سیاسی، اقتصادی، راه کارهای سیاسی و اجتماعی مبارزه ...

            ۴- کمکهای تدارکاتی و مالی به هموطنان خسارت دیده و احتمالاً پذیرائی مهاجران و پناهندگان

            ۵- هرگونه اقدام و حرکتی که به هر شکل، بتواند به ایرانیان همیاری برساند

- تلاش می بایست بطور مستمر، بر یافتن و افزون نقاط مشترک حرکت باشد، نه تکیه بر نقاط تفرقه و اختلاف. بگونه ای دیگر، سازمان دادن یک حرکت صنفی . هموطنان داخل ایران، چون اعضاء یک سندیکای بزرگ اند که ما در خارج تلاش داریم به آنان یاری برسانیم. خود نیز می بایست از قانون "مدارا" بهره جوئیم چون همکاران در یک سندیکای صنفی. این مانع از آن نیست که هر عضو، افکار سیاسی، اجتماعی – ایدئولوژیک خود را داشته باشد. می بایست نشان بدهیم که مردم ایران و گروهی از ایرانیان در خارج از کشور که از آزادی عمل بیشتری برخوردارند، رشد اجتماعی کافی یافته اند که حرکتهای ایدئولوژیک، مذهبی، سیاسی را از یک حرکت صنفی جدا سازند.

 

در مراحل کارکرد روانکاوی، فرد تا مدتی تقریباً طولانی در رابطه یابی مسائل و مشکلات زندگی روزمرّه خویش در روی دیوان از همه جا و همه چیز سخن می گوید.عوامل اساسی مشکلات خویش را به خدا و آسمان و شانس و افراد خانواده و همکاران و هم محلی ها و همسر و دوستان تا اوضاع زمانه و چرخ روزگار می برد.

از همه اینها که گذشت و در مرحلۀ دوم که می توان آن را مرحلۀ شروع واقعی روانکاوی فرد نامید, فرد بیدار می شود و نگاه را به سوی خود، رفتار و کردار و اندیشه های خود باز می گرداند. از اینجا به بعد، فرد بیشتر و بیشتر به خود و نقش خود، به آمال و آرزوها و هوس ها، خواب ها و رؤیاهای خود می پردازد. و از این راه و در طولانی مدت، با حضور جسم و جان و اندیشه و روان خویش در مراحل روانکاوی به یک عامل به یک فعال در زندگی خویش تبدیل می شود. و این بیداری  در واقع هدف کارکرد مراحل چند ساله روانکاوی است. چند جلسۀ کار در هر هفته ، انسان را به فعال و فاعل و آرزو کننده و مجری تبدیل می کند. به عبارتی، انسان را در زندگی جامعه نقش آفرین می  سازد، نقشی که مناسب شخص و مورد نیاز جامعه است و از این راه تعادل و همسازی میان فرد، آنچه که هست و آنچه از او انتظار می رود به همآهنگی صلح آمیزی می رسند

از این کوتاه تجربه از دنیای روانکاوی چه درسی می توان آموخت : پیش از باز پرداختن به بحث امروزمان، به یک  پدیدۀ اجتماعی امروز جهان بپردازیم و آنهم ورزش فوتبال و مسابقات هیجان انگیز و طرفداران گوناگون این ورزش است. بازیکنان و داوران، مجموعه مربیان و افرادمسول تدارکات را فعالین صحنه بنامیم، تماشاچیان داخل استادیوم و یا خارج و در مقابل تلویزوینها را علاقمندان خارج از صحنه بنامیم، می ماند، گزارشگران و متخصصان و تحلیلگران.

بزرگواران برگزار کننده همایش با دعوت خویش از من، می خواستند که "حوادث پس از انتخابات ایران عزیز و نقش ویژۀ زنان مورد بررسی قرار گیرد. به یکباره، در ذهنم مراحل گوناگون روانکاوی فرد و مثال علاقمندان به ورزش فوتبال و نقش گزارشگران و تحلیلگران گذر کرد. پیشنهاد کردم آیا مناسب تر نیست که این فرصت گردِهم آئی در روز، زمین، روز زایندگی، روز آینده ساز، روز زن سود جوئیم و به نقش سازندۀ ما ایرانیان خارج از کشور در شرایط کنونی بپردازیم و از زبان مولانا در ارزش این روز بگوییم,

با تو حیات و زندگی بی تو فنا و مردنا

 زانک تو آفتابی و بی تو بود فسردنا

 خلق بر این بساط ها بر کف تو چو مهره ای

هم ز تو ماه گشتنا هم ز تو مهره بردنا

1 –   آخرین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ایران، اعتراضات جامعه مدنی و وظائف ایرانیان خارج از کشور که با اجازه شما سروران گرامی در چند بخش مختصر به موشکافی مطلب می پردازم :

تصویری از آنچه که پس از ۱٢ خرداد رفت که می توان از آن چون پرده برداری از یک کودتای خزنده نام برد:

    رأي‌گيري 22 خرداد امسال پرده از يك كودتاي خزنده برمي‌دارد. انتخاب احمدي‌نژاد، چهار سال پيش راه را براي يكدست كردن اهرمهاي قدرت در ايران هموار كرد. رهبر، علي خامنه‌اي تا آنزمان با تعيين رياست قوة قضائيه، فرماندهان كليه نيروهاي دفاعي و امنيتي و صدا و سيما بطور مستقيم و از طريق نظارت استصوابي شواري نگهبان بر كليه انتخابات در سطوح گوناگون، تائيد يا رد نامزدي درخواست‌كنندگان، عملاً اهرمهاي قدرت را در دست داشت.

    در 1384، رياست جمهوري احمدي‌نژاد، هرم شبكه‌هاي پاسداران و بسيجي‌هائي را كه در جنگ ايران و عراق شكل گرفته بود، كامل كرد، چون لشكري كه تنها به فرمانده‌اي نياز داشت. انتخابات در آنزمان نيز با مشكلات و ترديدهايي همراه بود، بعنوان نمونه، درصد بسيار اندك شركت‌كنندگان در رأي‌گيري. در اين چهار ساله رهبري و رياست جمهوري كه ديگر بطور كامل يكدست بودند، كودتاي مرحله‌اي خويش را آغاز كردند در حاليكه شوراي نگهبان در انتخابات 1387 مجلس شوراي اسلامي، با رد صلاحيت اصلاح‌طلبان، عملاً مجلس را يكدست ساخت. رياست جمهوري در كليه ارگانهاي اجرائي، وزارت‌خانه‌ها، استانداري‌ها، پاي پاسداران را باز كرد، و بالاخره، سازمانهاي نظارت بر كاركرد دولت را بتدريج از محتوي خالي ساخت، چون انحلال سازمان برنامه و بودجه و بگونه‌اي پاي پاسداران را در پروژه‌هاي بزرگ باز كرد.

    اهداف راهبردي اين شبكه مافيا ـ امنيتي، محصول اين كودتاي خزنده، فراوانند: يكپارچه‌سازي نيروي هاي خودي؛ دورسازي غيرخودي‌ها حتي آناني كه شايد بتوانند روزي با غيرخودي‌هاي اصلاح‌طلب مذاكره كنند؛ افزايش قدرت پيش‌گيري با تأكيد بر امكان كودتاي مخملي يا حملة خارجي از طريق اقدامات فرهنگي و رسانه‌اي، از طريق تلاش بر حذف محدوديت شركت در انتخابات رياست جمهوري بيش از دو دوره (سخني كه احمدي‌نژاد در ستاد انتخاباتي خود گفته است) و بالاخره از طريق اتحاد با كشورهائي در منطقه كه ساكنين شيعه مذهب آنان اكثريت دارند و يا كشورهائي كه چون ايران توسط پوپوليست‌ها اداره مي‌شدند، بعبارتي نوعي وقت‌كشي در عرصه بين‌المللي تا قدرت دفاعي لازم بدست آيد.

    يكپارچه و محكم‌سازي نهاد اين سيستم را نيز نوعي تعويض سازماندهي همراهي مي‌كند، تا سيستم نظام آموزشي را يكپارچه كند (طرح يك مدرسه ـ يك مسجد) و انجمن‌هاي گوناگون وابسته به مساجد را احداث نمايد وبه حذف علوم انسانی از سیستم آموزشی اقدام نماید. از سوي ديگر تلاش بر آنست كه كنترل اقتصاد را با افزايش قدرت بنيادهائي چون جانبازان، شهيد، آستان قدس رضوي، با بودجه‌هائي سرسام‌آور و خارج از كنترل مجلس، بدست آورد. بنيادهائي كه از هرگونه پرداخت ماليات معافند و مستقيماً زير نظر رهبر اداره مي‌شوند.

    اهداف راهبردي اين كودتا براي آيندة دورتر، آماده‌سازي جنگ‌افروزان ايدئولوژيكي است كه بر محور طيف اجتماعي خويش خط دولت ـ ملت را شكسته، به سوي امت شيعه در منطقه بال بگشايد و از اين طريق رهبري يكپارچه جهان اسلام را بدست بگيرد.

    چنين برنامه‌اي از همان سال 1357 پيش‌بيني شد. اتحادي كه ميان شاخه‌‌اي از روحانيت شيعه كه به ولايت فقيه اعتقاد داشت و پايه‌ اجتماعي اش كه محصول فرهنگي روستائي ـ شفاهي است. طبقه‌اي اجتماعي كه پس از اصلاحات ارضي سال‌هاي 1340 با مهاجرت روستائيان به شهرهاي كوچك و پيرامون محله‌هاي پر جمعيت شهرهاي بزرگ، بوجود آمد.

    از سال 1357، كودتاي خزندة ديگري نيز شكل گرفت. بازرگان اولين نخست‌وزير پس از فروپاشي نظام شاهنشاهي همزمان با اشغال سفارت آمريكا مجبور به كناره‌گيري شد. چند ماهي بعد، بني‌صدر اولين رئيس جمهور از قدرت كنار زده شد و همزمان تمامي احزاب و گروههاي مخالف غيرقانوني اعلام شدند. در همين سالها روحانيت ميانه‌رو سركوب شد و كساني چون شريعتمداري خانه‌نشين شدند. اقليت‌هاي مذهبي و قومي نيز از سركوب بي‌بهره نماندند. در سال 1367، در انتهاي يك جنگ ناعادلانه، كه هشت سال به طول انجاميد، با فتواي مستقيم خميني كشتار جمعي زندانيان سياسي آغاز گرديد، كه تنها بر اساس اعلاميه سازمان عفو بين‌المللي در بيستمين سال اين فاجعه، اسامي بيش از 5000 نفر موجود است. در همين سال جانشين پيش‌بيني شدة خميني، منتظري، بدليل اعتراضات پي‌گيرانة خود به اين كشتارها از صحنه خارج شد و بالاخره با مرگ خميني، خامنه‌اي به مقام رهبري رسيد، در حاليكه طبق اصول 5 و 110 قانون اساسي شرائط احراز اين مقام را نداشت. اين انتخاب نخستين نشانه روشن و مشخص جهت‌گيري اين كودتا بود.

    يكي از پيچيدگي‌هاي رژيم در آنست كه با وجود آنكه خميني و جانشين او خامنه‌اي در يك فرآيند خشونت‌آميز به قدرت رسيدند، با وجود آنكه سيستم بنا شده بر طبق قانون اساسي بشدت به نفع قدرت رهبر، نامتعادل است، اصل حاكميت ملي و انتخاب رياست جمهوري (هر چند از ميان نامزدهاي مورد تائيد رهبر باشد) فضاي تقريباً حفاظت شده و غيرقابل نفوذي است، كه شايد يادگاري از انقلاب سال 57 و يا دورتر از آن جنبش فرهنگي انقلاب مشروطيت باشد. شايد هم به قدرت رسيدن خاتمي در دورة پيش از احمدي‌نژاد، ريشه در اين اصل داشته باشد. 

    روز 22 خرداد امسال، رهبر و هماهنگ‌كننده كودتا پرده از چهره مي‌گشايد و با اين حركت دو اشتباه بزرگ مرتكب مي‌شود. نخست آنكه نتيجة انتخابات را پيش از شوراي نگهبان منتخب خودش ‌كه وظيفة قانوني آن را بعهده داشت، اعلام مي‌كند و ديگر آنكه راه را بر هر گونه اعتراض قانوني بر نتايج انتخاب سد مي‌كند. و بدينگونه همگي صلاحيت خويش را چون ضامن برگزاري انتخابات از دست مي‌دهد، به همراه آن زيربناي كاركرد رهبري را نيز هم. 

    عواقب اين پرده‌برداري از ذات رژيم و كودتايش به عوامل زير بستگي دارد: رهبران، عاملان و مجريان و دستورگيرندگان اين كودتا تا چه حد و پايه در كشتار و فشار و سركوب و جنايت پيش خواهند رفت؟ تا چه ميزان مردمي كه خارج از پايه‌هاي وابسته به رژيم هستند در مقابل دوباره بازيابي چهار سالة وحشتناك گذشته مقاومت خواهند كرد! تا چه پايه نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري كه همگي نيز از اركان رژيم در سي سالة گذشته بوده‌اند و دستان چندان پاكي نيز ندارند، حاضرند با مقاومت و عمق بخشيدن به آن همراهي كنند. تا كجا، عوامل بازار و روحانيت وابسته به آن، كه فعالان اجتماعي ـ سياسي مهمي در تاريخ سياسي ايران بوده‌اند، پشت خامنه‌اي و احمدي‌نژاد را خالي نخواهند كرد؟ يادمان نرود كه اينان به درخواست خامنه‌اي به برپائي جشن بزرگ پيروزي روز پس از اعلام نتايج و پيروزي احمدي‌نژاد توسط خامنه‌اي پاسخي ندادند.

    و بالاخره، چگونه جامعه بين‌المللي و كشورهاي منطقه نقش سازندة خويش را بازي خواهند كرد، نقشي كه بتواند به پايمالي حقوق بشر در ايران معترض شود بي‌آنكه در امور داخلي ايران دخالت كند. هنگامه‌ايست تاريخي، هيچ چيز هنوز روشن نيست. نگاه و روش رهبران پخته‌تر مي‌گردد و مردم نقش عظيمي در اين ميانه دارند. به نگاهي تاريخي و انسان‌شناسانه (انتروپولژيك) نيازمنديم كه بتواند با شناخت عوامل مؤثر و كارگر وضعيت موجود تحليلي از اوضاع امروزين ارائه دهد. اوضاع مردمي كه از تمدني بزرگ برمي‌خيزد. از ثروتهاي فراواني برخوردار است و مي‌تواند نقش سرنوشت‌سازي در آيندة منطقه و جهان بازي كند.

    تاريخ ميزان اين پختگي را بما نشان خواهد داد. 

2 –پس از ترسیم این تابلوبه  روش های معترضین و رفتار رژیم بپردازیم,

 از همان نخستین روزهای اوج گیری فعالیتهای  ستادهای تبلیغات انتخابات، شور و جوش جوانان، دانشجویان و بویژه دختران و زنان بچشم می خورد. نوعی جوش و خروش با نوعی حضور جسمی و روانی با لبخند و نوعی امید به آینده. در روزهای اولیه حضور در خیابان و تظاهرات آرام نیز، در شعارها و حرکات و رفتار نوعی حضور فرهنگی بچشم می آید. در مرحلۀ بعدی با دخالت نیروهای انتظامی و خشونت لباس شخصی ها معترضین نیز به نوعی دفاع و فرار و بازگشت پرداختند که بیشتر جنبه دفاعی داشت. شعارها بیشتر عمومی شدند به مسائلی کلی تر و سیاسی تر تبدیل شدند ولی روش کلی بر چهار پایه استوار است:

- همگانی بودن حضور در خیابان زن و مرد و پیر و جوان و آنهم بکلی کاملاً همردیف و همراه، صفوف مردان و زنان از هم جدا نبود و در فرار و شعار و همراهی این مرز مصنوعی جسمی زن و مرد کاملاً مشهود است

- شعارها خواسته های مشخّص و گویائی را تعقیب می کنند.

- آگاهانه از خشونت دوری جسته می شود

- پیاده روی در روزهائی است که عملاً، بطور سنتی در سی سالۀ اخیر جا افتاده اند.

از آنسوی، رفتار رژیم را می توان به چهار دسته تقسیم کرد:

 -  فعالیت های تبلیغاتی  شدید و یکسویه و بستن راه بر هرگونه دگرگونی , اصلاح وتغییر.

-  بازداشت و خشونت حین بازداشت، فشار و سرکوبی در پیاده روی و ترتیب دادگاههای بسیار نمایشی

- نمایش  های میانجیگری، که امروز حتی شخص اصلی میانجی هاشمی رفسنجانی در آخرین گفتار خویش به بی فایده بودن اقدامات خود اشاره می کند.

-  و بلاخره دست یازیدن به یک سلسله تحریک چه در سطح  دانشگاهی در داخل و چه در مرزها و چه در سطح روابط بین المللی، و نوعی مظلوم نمائی، گوئی دشمن فرضی یگانۀ ای در همه جا هست و با هزاران شاخک و دست و پای خود از گروهها و احزاب مخالف خارج و داخل تا "فریب خورده ها"، تا رهبران سیاسی کشورهای منطقه تا مجموعۀ کشورهای غربی و سازمانهای بین المللی را در جهت سرکوبی تنها حامی ستمدیدگان جهان بسیج می کند. و اینان یک تنه با این موجود خیالی ناپیدا که هر روز هم به رنگی در میآید می جنگند. و در این راه بسادگی از فضای مذهبی – فرهنگی – خرافی مخاطبان خود سود می جویند.

اوج سودجوئی از حضور این دشمن خیالی، همه جاگیر را در مسائل امنیتی چه در سطح داخل، منطقه ای و خارجی می توان مشاهده کرد. به گونه ای که معیارهای همه پذیر زندگی امروزۀ جهان که همان آزادی و رفاه و عدالت و آموزش و سازندگی است در پشت یک سلسله شعارهای خالی  از محتوای دفاعی – حمله ای- امنیتی پنهان می شوند. آمارها و اطلاعات مربوط به تورم، بیکاری، اعتیاد، سلامت جسمی و روانی، آموزش و پرورش، حفظ محیط زیست، گسترش و توسعه و روابط اقتصادی تجاری داخل و خارج، تولیدات صنعتی و کشاورزی، فساد اداری و مالی، در پشت پرده می مانند. و راه هرگونه مقایسه منطقی با حرکت جوامع دیگر و همردیف را از اذهان می ربایند.

سطح و کار رسانه ها و روابط عمومی حاکمیت با مردم از طریق گوناگون، وسائل ارتباط جمعی، سخنرانیهای عمومی، نمازهای جمعه، سخنرانیهای درون گروهی، تکیّه ها، مساجد، ادارات ... تنها و تنها به دو حوزه زمانی – مکانی خاص محدود می گردد:

- شبهه جزیره عربستان و کوفه و نجف در دو قرن اول هجری تا زمان بی زمانی ظهور امام زمان از یکسوی و

-  ایران امروز ,مجموعه ای از همسایگان منطقه و اسرائیل تا پیروزی حق بر باطل، پیروزی جهان اسلام به رهبری جناح ولایت فقیهی,امام زمانی شیعه ازسوی دیگر. گوئی از بیش از سه ملیارد پیدایش حیات از باکتری تا امروز، از بیش از ۵۰ هزار سال پیدایش هموسپین – سپین ها تا امروز، از تولد بیش از یازده ملیارد هموسپینس – سپینس تا امروز با این توجه که٦ ملیارد ما هنوز در این کرۀ خاکی در کنار هم زندگی می کنیم, از بیش از ۱۹٢ کشور عضو جامعه جهانی سازمان ملل, از بیش از ٦۰۰۰ زبان زندۀ امروز در جهان، از تاریخ پیدایش و گسترش فرهنگ آدمی با تنوع رشد دانش و شناخت، به گونه ای که هر ٧ سال مجموعه دانش آدمی و ارتباط اندیشه دو برابر می گردد، تنها و تنها دنیای محدود دو رنگ سیاه و سپید، حق و باطل،      ظالم و مظلوم و توهمات و خرافات بی پایه و بی اصول و مدرک حاصل هذیانهای حلیه المطقین، بحارالانوار و خوابهای هذیان آلود اربابان و پیروان امروزی آنان برای پر کردن فضای مدیران و گردانندگان ایران امروزی و مردم لازم و کافی است.

گویی حافظ به خوبی این روز ایران را می دیده است:                  

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب,

چون نیک بنگری همه تزویر میکنند

 حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی

 دام تزویر مکن چون دگران قرآن را ...

3– نگاهی هم به کارکرد چند ماهۀ جنبش در داخل و خارج از کشوربیندازیم :

در مجموع پی گیری و مقاومت با تناوب، بالا و پائین رفتن ها، چه در داخل و چه در خارج چند نتیجه به بار آورده است:

- نوعی همیابی: ما همه با هم هستیم,  از نیروهای اجتماعی – سیاسی پراکنده تا قبل از انتخابات، نوعی بیداری، چون خونی تازه در رگهای جامعه و گروه ها, هسته ها و احزاب در داخل و خارج

- نوعی  اشراف بر حضور زندانیان سیاسی خفقان و سانسور و فشار در داخل زندانها و اعدام. به گونه ای که  فعالیت های خانواده زندانیان و اعدامیان سیاسی دوران سالهای ٦۰ و ٦٧، گسترده تر شده و انجمن های مربوط به آنان فعال تر شده اند. حتی گروهی از دست اندکاران و مدیران سابق جمهوری اسلامی درگیر جنبش امروز؛ به گونه ای به حضور اعدامهای گروهی در زندانهای جمهوری اسلامی در سال ٦٧ اعتراف کرده اند. این گفته ها برای برپایی هرگونه دادگاههای بین المللی یا دادگاههای موازی، و محاکمه این جنایتکاران، راه را بازتر می سازد.

- نوعی  اشراف افکار عمومی جهان بر آنچه که در ایران می گذرد، متأسفانه بیشتر از زاویه امنیتی – غنی سازی اورانیوم تااز نگرش به عدم رعایت مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر، بسیاری از روشنفکران کشورهای اسلامی نیز بیشتر به ماهیت جمهوری اسلامی و شعارهای تو خالی آن واقف گشتند.

شکاف حفره و تَرَک بی بازگشت در میانه دست اندرکاران حاکمیت جمهوری اسلامی، رو به افزایش است و این خط از میان کلیه سطوح خواهد گذشت, مدیران شیعه و معممین در سطوح گوناگون تا جناح بازار، و مدیران اجتماعی، هنرمندان، روشنفکران و دست اندرکاران دور و نزدیک آن

 و اما بحثی از همه مهمتر، به روی صحنه آمدن سپاه پاسداران و آنهم به خط اول جبهه. آنچه تا کنون به گونه ای زیر زمینی بود، اجبار به حضور پیدا کرد. در اعلامه های رسمی سپاه، در وابستگی سازمانی، بسیج به سپاه پاسداران، در انتخاب یکی از ژنرالهای سپاه پاسداران چون مشاور رئیس قوه قضاییه، خط حضور سپاه در مدیریت و هدایت جامعه کامل می شود.

باید توجه کرد که چه بر اساس مفاد قانون اساسی بگونه ای مخفی و چه در نیات  رهبران جمهوری اسلامی از نخستین روز، نقش ولایت مطلقۀ فقیه و تداوم انقلاب اسلامی بنیانی تر از خود جمهوری اسلامی و مردم ایران است.

از یاد نبریم که پس از سی سال نام رهبر، بطور رسمی، رهبر انقلاب اسلامی است. دادگاههای انقلاب اسلامی فعال تر از همیشه است و عملاً سپاه نیز پاسدار انقلاب اسلامی است. نکته ای بسیار اساسی که نباید از آن غافل شد. اینان در سی سال گذشته، جان و پوست و استخوان و زندگی هر روزه شان با نام پاسداری از انقلاب اسلامی شکل گرفته است. حالتی ازیگانگی جدا ناشدنی میان مفهوم ولایت مطلقه فقیه، رهبری انقلاب اسلامی و پاسداری از آن. از یاد نبریم که ساختارروانی نیروهای امنیتی بر اساس ضرورت وجودیشان شکل می گیرند و ماهیت وجودی پاسداران انقلاب اسلامی در سی سال گذشته همان پاسداری ازا نقلاب اسلامی است. حضور گسترده و عمیقشان بعنوان اساسی ترین بنیان مدیریت در جامعه (بیش از ٧۰ درصد پارلمان، ۵۰ درصد ارکانهای مدیریت دولت، مؤسسات تبلیغاتی ...) در سیستم های مخابراتی , صنعتی و تولیدی که از بحث امروز ما خارج است. ولی اشارۀ مختصری به متن قانون اساسی در مورد تأسیس پاسداران و حتی آرم اصلی این سپاه حائز اهمیت است که در هیچکدام نه نامی از ایران نه از مردم ایران است و تنها حمایت از انقلاب اسلامی مورد نظر است. با هم اصل 150 را بخوانیم,    

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی كه در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشكیل شد، برای ادامه ی نقش خود در نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن پا برجا می ماند. حدود وظایف و قلمرو مسؤولیت این سپاه در رابطه با وظایف و قلمرو مسؤولیت نیروهای مسلح دیگر با تأكید بر همكاری و هماهنگی برادرانه میان آنها به وسیله قانون تعیین می شود.

اگر  این اصل را با اصل 5 جمع کنیم  نتیجه گیری دشوار نیست

در زمان‏ غيب‏ حضرت‏ ولي‏ عصر  ......  در جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ ولايت‏ امر و امامت‏ امت‏ بر عهده‏ فقيه‏ عادل‏ و با تقوي‏، آگاه‏ به‏ زمان‏، شجاع‏، مدير و مدبر است‏ كه‏ طبق‏ اصل‏ يكصد و هفتم‏ عهده‏ دار آن‏ مي‏ گردد.

    4- در چنین شرایطی به  بررسی نیازهای جنبش و وظائف ما – نیازهای ستراتژیک – راهبری امروز جنبش جامعه مدنی ایران بپردازیم: تداوم، گسترش، تعمیق جنبش تا پیروزی آن.

 تداوم، به معنای عدم فروکشی حرکات و حضور جنبش بدون وقفه، بی گمان راه و روش و چگونگی آن در عمل شکل خواهد گرفت ولی اساس آن بر تداوم آن است. گسترش به مفهوم نفوذ خواسته های جنبش در اقشار گوناگون مردم، در سنین مختلف از یکسو وکشیده شدن آنست به شهرهای کوچک و روستا ، و تعمیق به معنی، شناخت روزافزون مردم از موقعیت کنونی خود، مقایسه آن با آنچه که می توانند باشند و بیداری آرزوی رسیدن به ایده آل ها ست. برای رسیدن به این اهداف استراتژیک و راهبردی، راهکارهای مناسب در میدان عمل انتخاب خواهد شد، سازماندهی، سازمانیابی پیدایش و پختگی مدیران جامعه مدنی در عمل و در میدان زندانها و جنگ و گریزهای سیاسی و مدنی صورت خواهد گرفت. پس می توان گفت که برای ژرف شدن این حرکت مدنی، به زمان، حوصله، درایت، شناخت، صبر، تجربه و مشاهده نیازمندیم. اینها آرزوهای ماست ولی نقش ما ایرانیان خارج از کشور چیست؟ بیش از سه ملیون و نیم با سطح فرهنگ و شناخت بسیار بالا وظائفی که به گمان من همه را می توان به گونه ای صنفی نامید، یعنی به حکم ایرانی بودن به حکم وابستگی به یک دولت – ملت مشترک بر ما وارد می آید. اینها کدامند:

 1- ایجاد شبکه وسیع اطلاع رسانی از دو سوی؛ از جهان خارج به مردم داخل و از وقایع و حوادث داخل به خارج. چون خبرگزاری ملیونی که با دقت و سرعت و پی گیری جای کلیه وسائل ارتباط جمعی حرفه ای تحت سانسور را پر می کند. خوشبختانه بطور خودجوش این مهم روز بروز اساسی تر و همه گیرتر ادامه می یابد. .

نیاز بنیانی جنبش ایران سر و سامان دادن به این جوشش است. بخاطر بسپاریم، که از بدو پیدایش رسانه های جمعی و رادیو و تلویزیون تا به امروز ایران نتوانسته است، سیما و صدائی مستقل و ملی که نمایشگر حرکت فرهنگی – انسانی خود باشد، بخود ببیند : از "وقایع اتفاقیّه" تا صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران امروز. می توان با تلاشی همه جانبه، با بکارگیری روشهای موجود، هر رسانه را شاخه ای از شبکه جهانی "صدا و سیمای ایران" کرد.

کافی است چند قانون ابتدائی را آویزۀ گوش خود کنیم :

- بکارگیری دقت علمی، مدرک پذیری، ایجاز گوئی، چسبیدن به ریشه ها و اصلها و پرهیز از دوباره گوئی  در رسانه و جایگاه سخن رسانی و پیام رسانی خود، به دیگران به دگراندیشان، حتی به مخالفان خود، جوانمردانه "جائی" بدهیم، از برخورد آراء و اندیشه ها نترسیم.      

- تا آنجا که مقدور است و ممکن نوشته ها را کوتاه، پیامها را فشرده تهیه کنیم,  اگر امکان پذیر باشد، پیامها را گروهی تهیه کنیم که هم به غنا و اعتبار آنها افزوده می شود و هم از کثرت نوشته ها و پیامها کاسته می شود. .

به گونه ای فشرده : به ژرف بپردازیم، جمعی حرکت کنیم، روشنگری و ابهام زدائی کنیم.

کمک به تجزیه و تحلیل، تعمیق و تعقل در شرایط کنونی جامعه ایران، مقایسه این شرایط با اوضاع جهانی، کمک به درک بیشتر و عمیق تر آنچه که در ایران می گذرد. نشان دادن سمت و سوی حرکتهای اقتصادی، اجتماعی حاکمیت امروز و نیازهای واقعی مردم. فراهم آوردن زمینه های مقایسه بین مردم ایران و همسایگان، کشورهای مشابه. آشنا ساختن خود و مردم ایران در داخل با پیشرفتهای فنی و علمی و سازماندهی، شناختن دلائل تجربه های موفق

 اقتصادی – اجتماعی – سیاسی در جهان امروز و درس گیری از آنها. بعبارتی کمک به رشد دانش سیاسی – اجتماعی – اقتصادی خود و مردم در داخل، از راه تماسهای فردی، نوشتن مقالات فردی و گروهی، تشکیل جلسات بحث و گفتگو و انتشار نتایج آنها.

  2  استفاده از تمامی امکانات حقوقی و بین المللی در احقاق حقوق مردم ایران. روشن سازی افکار عمومی مردم جهان در عدم رعایت قانون اساسی، ضوابط اعلامیه جهانی حقوق بشر و مفاد قراردادهای دیگر بین المللی چون رعایت حقوق زنان، حقوق کودکان بوسیله رژیم جمهوری اسلامی. تا آنجا که امکادن دارد، روشن سازی و جداسازی مردم ایران از دولت ایران در کلیه سازمانهای بین المللی چون یونسکو، شورای حقوق بشر سازمان ملل و اصرار و تداوم بر حضور در عرصه بین المللی.

تماس با نمایندگان مردم در سطوح مختلف شهر و استان و منطقه و پارلمان های ملی و پارلمان اروپا، در سطح جهان، برای فشار بر حکومتها، در راه منزوی ساختن عوامل سرکوب و اختناق و فساد در ایران. مداومت و پی گیری در این مورد یکی از راهکارهای بسیار مؤثر خواهد بود. از یاد نبریم که افکار عمومی مردم جهان در بسیاری از مواقع حساس سیاستمداران و دولتها را مجبور به اتخاذ مواضعی انسانی بنفع مردم کشورهائی کرده است که حاکمیت آنها از رعایت اصول انسانی طفره رفته اند.

 3  ایجاد پایگاههای کمک تدارکاتی به خانواده زندانیان سیاسی، و افرادی که مجبور به ترک میهن شده اند. در این مورد به طور پراکنده، شاهد اقداماتی هستیم و هموطنان در این مورد خود را مسئول می دانند.

و دو اقدام که بیشتر جنبه طولانی مدت خواهد داشت:

-  آماده سازی افکار عمومی برای محاکمه رژیم جمهوری اسلامی و سی و یک سال اعدام و سازماندهی دادگاه بین المللی مردمی و موازی که خوشبختانه افداماتی در جریان است ولی بسیار دشوار و نیاز به همیاری و همکاری دارد.

-  حرکت ایران به سوی جامعه ای سالم و سازنده، نیازمند ابهام زدائی است.

پیچیدگی جامعه ایران از یکسوی به عمق تاریخی – فرهنگی آن باز می گردد و از سوی دیگر به تنوع فرهنگها در آن. از این هر دو بحرانی تر، بستر زندگی فرهنگی ایران است. که در تقاطع فرهنگی سه قارۀ قدیمی و فرهنگ آفرین : آسیا، اروپا و آفریقا قرار دارد.  بر اینها می بایست عمق فرهنگ شفاهی – روستائی – عشیره ای را نیز افزود..

به گونه ای که از هر چهار نفر ایرانی امروز، سه نفر، از "پدر و مادر بزرگانی" آمده اند که در فرهنگ شفاهی – روستائی – عشیره ای رشد یافته اند. (در ۱۹۰۰ میلادی از قریب به ده ملیون جمعیت ایران، تنها ٢۵ درصد "یک نفر روی چهار" در شهرهای متوسط و کوچک می زیسته اند و باقی ساکن روستا یا کوچ کننده بوده اند).

در چنین موقعیتی و پس از عبور سی ساله از جمهوری اسلامی – شیعی – ولایت فقیهی با در دست داشتن مجموعۀ رسانه ها و امکانات آموزشی، مستقیم و غیر مستقیم.  نیاز به روشنگری همه جانبه واجب، ضروری و غیر قابل اجتناب می نماید:

- می توان با استفاده از تمامی امکانات مدرن و دانش و درایت و توان فرهنگی – هنری مجموعۀ ایرانیان با فرهنگ، به دانشگاهی بزرگ برای ابهام زدائی تبدیل شوند. این راهی است بسیار طولانی که نیازمند فعالیت هزاران ایرانی است بر اساس حرکتی چون دهخدا و لغت نامۀ آن، بعنوان نمونه : دوباره نگاری تاریخ ایران برای ایرانیان و آموزش این تاریخ در سطوح گوناگون.

 -  ایجاد اولین سازمان رسانه های جمعی، رادیو، تلویزیون، سایت های انترنتی، ملی ایران. سازمانی که از بدو پیدایش وسائل ارتباط جمعی تا به امروز، حتی یک روز روی آن را به خود ندیده ایم. این سازمان در خارج از کشور با توجه به امکانات همگی ما می تواند و باید بوجود آید تا بتواند چون دانشگاهی بزرگ و همه گیر مارا  از سمت فرهنگ شفاهی به سمت فرهنگی کتبی، از کوته بینی و خرافات و ساده اندیشی به نگرشی علمی و انسانی بر جهان برساند ما را از مثلث دویست ساله ای که مستقیم یا غیر مستقیم آموزش اجتمایی  مدیران و گردانندگان جامعه ما را در خویش محاط کرده اند: ارباب – خان – معمم  برهاند.  

 و دست آخر دو پیشنهاد عملی و صنفی را برای تبادل نظر مطرح می سازم:

تلاش و فشار بر مدیران اجتماعی و رهبران جامعۀ مدنی و صاحبان اندیشه در خارج از کشور بر تفاهم بر دو نکته:

ایجاد یک کنفدراسیون همه گیر از همگی سازمانها، ارگانها، گروههای دفاع از حقوق بشر در ایران در سطح جهان

ایجاد یک شبکه رادیو – تلویزیون ملی با حفظ رعایت اصول دموکراتیک برای ایرانیان خارج و داخل کشور.

کمتر از ذره نه ای پست مشو عشق بورز

تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان

با احترام و آرزوی سازندگی ایران

حسن مکارمی

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *