تاریخ چاپ

_DSC0073 (Copier)

نوشته دقیق و پر بار جناب فرهاد زمانی در مورد این کار بسیار آموزنده است. ایشان با بزرگواری نظر مرا نیز جویا شده اند. این چند خط در اجرای این امر است.
نخست نوشته ایشان :
Farhad Zamani
استاد گرامی
سالها پیش نستعلیق آموزش می دیدم حیرت می کردم که تمام زیبایی خط و تاثیرش از بخشی است که دیده نمی شود نوشته نشده سفید مانده مثلا در نوشتن نستعلیق تم با دقت می توان در کناره اتصال سر کبوتری را در سفیدی دید تم نوشته شده ملموس و محسوس ولی سر کبوتر نامحسوس است
بعدها مثال هایدگر از کوزه گر را خواندم که آنچه کوزه را شکل می دهد و غایت ساختن آن بوده خلا و فضای خالی آنست و اینکه لکان می گوید هنر شکل دادن به خلا است و ....
بسیار تابلوی نقاشی خط دیده ام که حروف یا عباراتشان برای صاحب تابلو ارزشی ندارند ولی چیزی بیان نشدنی نوشته نشده که شاید هنرمندش هم نداند تعلق خاطری ایجاد کرده که پیوسته د منظر خود قرار می دهد نوشته ها چون جداره و کف کوزه به فضای خالی شکل داده اند به نانوشته ها شکل داده و بدانها فتوحی داده اند شکلی که تمام نیست و هر چه تکرارش کنیم تغییر می کند ولی به اتمام نمی رسد من چند تابلوی شما را دیده ام و در همین اندک عبارت من در تابلوها بارها تکرار شده بهترین تاثیر را از تابلوی من نه منم گرفتم در کمپوزیسیون تابلو می توان تن را خواند و سه شکل نوشته شده من را دید که هر کدام می تواند مدلولی متفاوت داشته باشد و... و رنگ زیبای زرد زمینه فجر آ گاهی و رنگ مشگی نوشته که در عین ظهور آگاهی می تواند پرده ای تیره تا محو چون سیر و روشن خطوط بر آگاهی باشد
بعبارتی جایی که من آگاه خیالی و سمبولیک نباشد و دریغ آمیز آنکه من آنچنان در رنگ زرد زمینه محو می شود که برای آدمی ابزاری برای بیان نمی گذارد
خوشحال می شوم نظرتان را بدانم

پاسخ من :

هنر , "خالی" ما را می نمایاند. تا ما در پیرامون چنین حفره ای , حقیقتی بپرورانیم. تا راز تازه ای از "واقیعت ناممکن" را کشف کنیم. حقیقت فردیست. واقعیت, هستی وار است. هنر , آنجا که با "خالی آماده" ما رابطه می سازد, معجزه رخ می دهد. پرده ای کنار می رود. پرده فردیست. پرده فردی و لحظه ایست. شفافِ آشکار , در اینجا و این لحظه جرقه ایست که می تواند آتش بیافریند.
تولید هنر , به معنای بالا, برگرداندن نگاه هنرمند است به آن حفره درونی خویش بدون دخالت اراده انتقال حقیقت موجود در هنرمند. اینجاست که حفره ها می توانند با هم سخنی از واقعیت بگویند. این گفت و شنود همچون شبکه ای بی انتها از حفره ها , از حیرت ها , جهانی تازه و گذرا می سازند.
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
ساکنان این جهان یکدیگر را می یابند و می شناسند.
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
سخن آشنا از آشنا می شنوند.
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم به رسم کرامت چنان بخوان که تو دانی
سرفراز باشید.
حسن مکارمی
 

 
Farhad Zamani

استاد گرامی
بذل توجه شما به مخاطبینی چون من نا آشنا با توجه به ذیقیمت بودن اوقات شما بیرون از حد تصور من است سپاسگزارم
اما چون می دانم از ارادتمندان حافظید و کتابتان را هم خوانده ام حیفم آمد نگویم عبارت " خالی آماده" شما اصطلاح "خلاف آمد" حافظ را تداعی می کند
خالی ما خلا ما اگر امری ممتنع، غیر قابل قبول و خلاف عادت و رسوم و تابو به بیان فرویدی باشد آنگاه کامیابی هنرمندانه را با بیان ژرف حافظ در بیت زیر می شنویم خلاف عادت و خصیصه ای مانند خلا و خالی عادت و خصیصه
به خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *