Poésie Persanne

Un site pour partager l'Art

مهربانی : بی نهایتی است در عبور.    

سدهای خستگی که می شکنند...
آواز تنهایی قناری که پر می گشاید....
شکوفه های تنهایی دخترکان که عطر می پراکنند....
آنگاه:

برگهای کتاب عکس های مردم دوردست ،

                                   در ذهن ما جاری می شوند.

  همان پرواز به  پشت نگاه خواب آلود...: مهربانی
مهربانی: ... تکاندن میوه های رسیده
مهربانی : .... نیمکت صبور باغ است

"گویی ، همیشه برای همه جایی هست."

مهربانی،
بی نهایتی است درعبور

حسن مکارمی ۲۰۱۱پاریس بهار

 

 

 

و آنگاه درود را با آشنایان تمنا هم آواز،
و نجابت پرستو را در مها جرت قاصدک ها پنهان خواهیم کرد

پروانه های بهاری را از طلا و نقره ،
برگهای فندق را از برنز و مس،
و ملخ های مظلوم دشتهای دور را از مفرغ خواهیم ساخت

همگی ستاره های نا  دیده را ،
در خیال افق های بی باوران،
در آبی دستمال تمنا،
در سحر یاس های خودمانی،
به پای سفره پدر بزرگان بازارهای هر روزه خواهیم آورد

تن  - واژه های خواب و بالین جمله های سخاوت،
و تنگی تجسم قبر های موازی ،
همگی آلوده تعارفات مادر بزرگ های آینده اند.

سیاهی را به رنگ شاد کودکان،
سپیدی را در حوض کاشی با ماهی های چرخش ،
و همه رنگها را در هزاران چشم نا باور  نو بالغان  مهمان خواهیم کرد.

با اینهمه !
با اینهمه!
نخستین لحظه عشق لبهای داغ ،
در بوسه های همسایگی را ، تا ابد:

در قابی از لذت ، به دیوار بیداری ، آویزان خواهیم کرد.

حسن مکارمی پاریس بهار2011

روزی که پیک مهر صدا می زند مرا،

این هستی است که با همه عمقش ندا میدهد مرا:
کی خفته در دیار خواب و تمنا و  آرزو  برخیز!
کین ژرف آبی ، این کهکشان باز  ،
با اینهمه سکوت نرم ترانه وار، با هر کرانه اش، با مهر آبیش،
هر صبح و شام یکسر،
  صدا می زند ترا .

حسن مکارمی۲۰۱۱

 

 بی آزارانیم،

عاشقان باغچه های خویش  

یاس سخاوت، 
 پیچک هایی برنگ  پرده های عصمت،
زیتون عفت،
شمعدانی های نجابت،
گل های سرخ بیداری،
بنفشه های خجول و و رنگارنگ،

اینان از ما تنها کمی آب میخواهند و نگاه....

بهار ۲۰۱۱پاریس
حسن مکارمی