باور به باور

تاریخ چاپ

که گرمای تن نشان بیگانگی است،

که روان تیزپای من به پیش می‌گریزد،

که جان من همخوانی جانها را نفس می‌کشد،

که جدایی از این سه‌گانه‌ی یگانه، هرچه هست در نیامده‌هاست.

چرا که هست گذشته نیز «بی‌آمدن» نبوده است.

هرچه هست در نیامده‌هاست.

بی‌دانشی خود را در نام‌های گوناگون نهادیم،

و این همه را در چاه بی‌انتهای خدا کشاندیم.

جدایی از سنگینی بار خدای خود ساخته را،

توان- امیدی روزهای نیامده می‌خواهد.

دردهای کهنه را چاره آسان است : کشاندن چاه به آینده.

به آنگاه، امروز گذشته‌ی نیامده‌ها خواهد بود نه فردای آمده‌ها.

این چنین مردمی تازه در هستی تازه‌ای زاده می‌شوند.

به باور هستی، باور آوریم.

        حسن مکارمی ۲۰۰۳,     فرانسه

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *