تاریخ چاپ
سرد- وارهها پایبندهای خود را به سخره گرفتهاند.
از روزنههای خستهشان جان میتراود.
بوی آشنای دورها باز میآید.
پریشان- مویی گفتار را.
رازی است خانهزاد، در سر.
دم گرمی آواز میخواند.
بیدادگری" از شمارش باز میایستد".
بوسهای کبوتر میشود.
خود خدا میگردد تا
خود – خدایی پایبند بگشاید.
۲۰۰۲ حسن مکارمی