تاریخ چاپ
در خانهی من رودی جسور، در کوی ما دریایی پرخاطره،
و در شهر اقیانوسی آشفته نهفته است.
هستی ورای زمان، هستی ورای زمین
تنها در چشمان آخرین عاشق میدرخشد.
در خانهی من بوتهای اطلسی، در کوی ما درختانی از نارنج
و در شهر باغی پُرعطر پنهان است.
هستی ورای زندگی، هستی ورای مرگ
تنها در چشمانِ آخرین عاشق میدرخشد
در خانه ی من واژهای گرم، در کویِ ما ترانهای از رقص،
و در شهر اسطورهای در دور خفته است.
هستی تبلور آرزو، هستی تبلور لذت
تنها در چشمان آخرین عاشق میدرخشد،
خانهی من، کوی ما و شهر، آخرین عاشق
آی آخرین عاشق.
حسن مکارمی , فرانسه , ۲۰۰۶