تاریخ چاپ
مهرورزان در چنبرهی خیالهای دور،
به تماشای آرزوهای نابال گشوده ایستاده، خاموش.
نامههای پرواز در آبادیهای دوردست،
به میانه جویهای زلال فرو خواهند غلطید.
بارگاه ستایش ما، از آسمان دورتر،
به جنگ میرندهی زمان و زمین چشم دوخته است
چشمانی گرم در پایههای خواب رهایم نمیکنند
روز در نگاه تو چشمهای است.
نگاه روزانهی تو یادوارهای،
و فراموشیات زلال جانسازِ من.
بپرور مرا با واژههای تنفس،
با همه واژههای زنده.
با آب زلال هستی
بپرور مرا.
چشمانی گرم در پایههای خواب رهایم نمیکند.
حسن مکارمی , فرانسه , ۲۰۰۶