Poésie Persanne

Un site pour partager l'Art

آقای مکارمی در رابطه با حالت وازدگی احتمالی در برخی از شهروندان ایرانی مقیم آلمان نسبت به پناهجویی نزدیکان‌شان در این کشور، می‌گوید: «ریشه اساسی این نگاه به اوضاع ناروشن منطقه و آلودگی هوای سیاسی ایران بازمی‌گردد. خویشاوندان یک پناهجوی ایرانی به دلیل این ناروشنی فضای سیاسی نمی‌توانند خود را قانع کنند، که این فرد در چه وضعیتی بوده است و آیا واقعا پناهجوست.»

در رادیو دویچه وله بخوانید

 

AA3

پیام ایرانیان مقیم آلمان به پناهجویان ایرانی: اینجا خبری نیست
آلمان این روزها مقصد هزاران پناهجوست. پناهجویانی که یا از ورطه جنگ و خشونت یا شرایط نابسامان اقتصادی از کشور خویش متواری‌ شده‌اند. ایرانیان مقیم آلمان برای پناهجویان هموطن خود چه پیامی دارند؟
بیشتر سیاستمداران بلندپایه‌ی آلمان با پناهجویان همدلی نشان داده‌اند. با درایت به موقع احزاب و سازمان‌های سیاسی، اعتراضات غیرمتمرکز و کمرنگ بر ضد پناهجویان در آلمان قدرت خود‌نمایی زیادی در برابر استقبال از پناهجویان نداشته است.

بهروز اسدی سرپرست ایرانی بخش پناهجویی موسسه مالتزر شهر ماینز آلمان Flüchtlingsbetreuung der Malteser Werke in Mainz"" ، معتقد است، "سال ۲۰۱۵ در تاریخ مثبت آلمان و آلمانی‌ها ثبت خواهد شد".

او معتقد است برنامه‌ریزی‌ها و حرکت‌های وسیع و سازمان‌دهی شده که برآمد نظر جمعی همه احزاب آلمانی در برخورد با پناهجویان است، مشکلات سیاسی و اجتماعی را که این جا و آنجا در برخورد با این مسئله رخ می‌دهد بی‌رنگ می‌کند.

حرکات مردمی و انسان‌دوستانه شهروندان آلمانی در پشتیبانی و کمک به هموار کردن مسیر جذب پناهجویان به ویژه پناهجویان سوری، مثال‌زدنی بوده است. اما سهم ایرانیان مقیم آلمان که خود پیشینه‌ی مهاجرتی یا پناهندگی دارند و روزگاری خود میهمان شاید "ناخوانده‌ی" این سرزمین بوده‌اند، چیست؟

ناهید کشاورز، مشاور امور پناهندگان است و در موسسه "شورای امور پناهندگان شهر کلن Kölner Flüchtlingsrat
کار می‌کند؛ یکی از بزرگترین مراکز رسیدگی به امور پناهندگان در ایالت نوردراین وستفالن.

خانم کشاورز می‌گوید این مرکز هر روز ایمیل‌ها و تلفن‌های متعددی از شهروندان آلمانی دریافت می‌کند که می‌خواهند به طریقی به پناهجویان کمک کنند. او در پاسخ به این پرسش که آیا ایرانیان مقیم آلمان هم اشتیاقی برای کمک از خود نشان می‌دهند، می‌گوید: «متاسفانه کمک از جانب خارجی‌ها به پناهجویان کمتر است».

خانم کشاورز از تجربیات‌اش می‌گوید و اینکه برای نمونه شهروندان سوری‌تبار آلمان به صورت متشکل و برنامه‌ریزی شده به پناهجویان کمک می‌کنند. این حرکات سازمان‌دهی‌شده به نظر او "از سوی ایرانیان، کمتر و نگاه فراملیتی در مسئله کمک به پناهجو، در بین ایرانیان ضعیف است".

نگاهی آماری به پناهندگان ایرانی در آلمان

در میان شمار بالای پناهندگانی که راهی آلمان شده‌اند، شهروندان ایرانی هم دیده می‌شوند. بهروز اسدی که خود به دیدن پناهجویانی رفته است که از راه صربستان و عبور از مسیر راه‌آهن مرزی به روستای روسکه در جنوب مجارستان وارد شده بودند.

آقای اسدی می‌گوید، ایرانی‌ها "با فاصله آماری زیاد پس از پناهجویان سوری و افغان و عراقی" در میان پناهجویان تازه از راه رسیده بودند. این فعال امور پناهجویان در مورد گروه سنی و وضعیت تاهل پناهجویان ایرانی اضافه می‌کند، "بیشتر نسل جوان را دیده است و اگر خانواده‌ای بوده، خانواده دو نفره".

«در اینجا خبری نیست»

آرین فرهادی یکی از پناهجویان تازه از راه رسیده است که به همراه دختر ۴ سال و نیمه خود و همسرش دو هفته پیش از راه هوایی به آلمان رسیده‌است. او هم اکنون در اردوگاه پناهندگان در نزدیکی شهر دورتموند به سر می‌برد.

آرین علت خروج‌اش از ایران را "مشکلات امنیتی برای خود و خانواده‌اش که به واسطه‌ی شغل او برایش پیش آمده بود" عنوان می‌کند. اما چرا آلمان را انتخاب کرده است؟ آلمان برای او و خانواده‌اش کشور غریبه‌ای نبوده است.

یک خواهر و دو برادر آرین در آلمان زندگی می‌‌کنند. اما برخورد آنها وقتی که از تصمیم آرین برای پناهندگی به آلمان باخبر شدند، مثبت نبود. آنها گفته‌اند: «این‌جا جای خوبی نیست»، «پیش پدر و مادرمان در ایران بمان»، «این‌جا خبری نیست»، این‌ها واکنش‌های اعضای خانواده‌ی او بود که سال‌هاست در آلمان زندگی می‌کنند. خانواده‌ای که به گفته‌ی او "زندگی خوبی دارند و همیشه در تماس با افراد خانواده در ایران از زندگی در آلمان ابراز رضایت می‌کرده‌اند".

"با همدیگر"؛ پروژه‌‌ای برای کمک به پناهجویان
این‌ها نوشته‌ی کاربران فیس‌بوک است در پای خبری مربوط به پناهجویان و بودن شماری پناهجوی ایرانی در میان آنها: «ايرانی‌هایی كه اروپا هستند واسه چی حسودی‌شون می‌شه كه يكی از ايران بخواد بياد. اگه اروپا بده، برگردين برين ايران»، «آقای محترم من مشكل ندارم كه هر مليتی بیاد اروپا. ولى من هر سال بايد بيشتر ماليات بدم كه یه‌سرى آدم بيان از دولت پول بگيرن، بخورن و بخوابن».

برخی از اولویت دادن به پناهجویان سوری شاکی هستند: «چه می‌خواد مذهبى باشه چه سياسى، چه با مدرک چه بى‌مدرک. چون جزو اولويت نيستى اصلا نه به حرفت گوش می‌كنن نه اسنادت رو بررسى می‌كنن»، هر چند شمار اینگونه اظهارنظرها زیاد نیست، اما پرسش اینجاست که ریشه این اظهارنظرها کجاست؟ و آیا درخواست پناهجویان ایرانی شانسی برای پذیرفته شدن ندارد؟

بهروز اسدی که خود سال‌ها پیش به اجبار ایران را ترک کرده و مدت‌هاست با مسائل پناهجویان درگیر است، معتقد است: «اگر به حقوق انسانی و برابری انسان‌ها اعتقاد داریم باید از این‌گونه پیش‌داوری‌ها بپرهیزیم». او در مورد بخت پذیرش درخواست پناهجویان ایرانی که در این برهه از زمان وارد آلمان می‌شوند، می‌گوید: «فکر می‌کنم کسانی که از ایران خارج شده‌اند و به عنوان پناهنده به اروپا آمده‌اند، دلایل خاص خودشان را دارند و قوانین حاکم بر بررسی تقاضاهای پناهندگی ایرانی‌ها هم تغییری نکرده است.»

آرین با تجربه کوتاه زندگی در کمپ و مقایسه مردم کشورهای گوناگون‌، احساس می‌کند «برخی ایرانی‌ها می‌ترسند که جای‌شان تنگ شود». او دلیل امتناع خانواده‌اش از هر گونه همفکری و کمک در راه رسیدن به آلمان را "ترس از پیش آمدن مشکل برای خودشان و بر هم خوردن آرامش و درگیر شدن با مسائل دیگری" می‌داند.

جای خالی همبستگی

نگاه منفی به پناهندگی بیشتر از سوی کدام دسته از ایرانی‌های مقیم آلمان دیده می‌شود؟ ناهید کشاورز معتقد است، ایرانی‌هایی که سال‌هاست در آلمان زندگی می‌کنند هرچند اکثرا غیرمتشکل، اما دوست دارند از راه‌های گوناگون به پناهندگان کمک کنند.

او دلیل نگاه منفی به ورود پناهجویان را "اگر وجود داشته باشد"، "رقابت در مزایای پناهجویی" می‌داند. کشاورز می‌گوید، شاید گروهی که روند رسیدگی به درخواست پناهندگی‌شان هنوز در جریان است، بیم آن دارند که با ورود دیگر پناهندگان، این روند دشوارتر شود.

حسن مکارمی، روانشناس و پژوهشگر مقیم فرانسه معتقد است، در فرانسه یک درصد مشخص، "یک جریان جاری و همیشگی ورود پناهنده" وجود داشته که یک "جریان همیشگی و جاری کمک‌های مردمی" را هم به دنبال داشته است.

آقای مکارمی در رابطه با حالت وازدگی احتمالی در برخی از شهروندان ایرانی مقیم آلمان نسبت به پناهجویی نزدیکان‌شان در این کشور، می‌گوید: «ریشه اساسی این نگاه به اوضاع ناروشن منطقه و آلودگی هوای سیاسی ایران بازمی‌گردد. خویشاوندان یک پناهجوی ایرانی به دلیل این ناروشنی فضای سیاسی نمی‌توانند خود را قانع کنند، که این فرد در چه وضعیتی بوده است و آیا واقعا پناهجوست.»

از سوی دیگر به اعتقاد مکارمی برای دسته‌ای که سال‌ها پیش به اجبار از ایران مهاجرت کرده‌اند، پناهجویی در اروپا "تنها در باغ سبز" نیست و "مهاجرت به معنای مشکلات" هم هست. به نظر مکارمی، شنیدن خبر پناهجویی یک هموطن چه بسا "خاطره درد و مشکلات طی شده" را دوباره زنده می‌کند.

او می‌افزاید: «حتی برای کسی که این جا، جا افتاده و موفق هم هست، از آنجا که خودخواهی در نهاد بشر است، وقتی درون‌اش خلوت شد و پس از گذراندن سختی‌ها به آرامش رسید، شاید یاری به دیگری برایش کمی دشوار باشد.»

تغییر در نگاه میزبان به شهروندان ایرانی‌تبار آلمان؟

یکی از کاربران فیس بوک معتقد است با آمدن پناهجویان ایرانی در کنار پناهجویان سوری و افغانستانی، «اروپایی‌ها دقیقا به ایران و ایرانی به چشم ... جنگ‌زده سوری و افغان نگاه می‌کنند. به‌هرحال، تصویر بسیار بدی از ایران و ایرانی دارند.‌» آیا ترس از تغییر نگاه جامعه‌ی میزبان به جامعه شهروندان ایرانی‌تبار آلمان، حالت تدافعی برخی از ایرانیان را در برخورد با هموطنان‌شان که قصد پناهجویی در آلمان را دارند، توجیه می‌کند؟

حسن مکارمی معتقد است، این مسئله "آبرو" در امر مهاجرت و پناهندگی صادق نیست. چرا که به اعتقاد او‌: «فرد پناهجو حتی می‌تواند نماینده پیشرفت یک جامعه باشد با مردمی که می‌فهمند و نمی‌توانند فشار را تحمل کنند و می‌خواهند بیرون بزنند». مکارمی اضافه می‌کند: «اگر [ایرانی‌ای که سال‌هاست اینجا زندگی می‌کند] ته دل‌اش به دلایلی نخواهد به کسی که می‌خواهد پناهنده شود، کمک کند، بهانه را به خدشه‌دار شدن آبروی ایرانی‌ها نسبت می‌دهد.»

"حالا آلمانی‌ها چه‌قدر خارجی‌دوست شده‌اند"

داریوش برادری، روان‌درمان‌گر مقیم آلمان، معتقد به این نگاه منفی نیست و می‌گوید بسیاری از ایرانی‌ها که خود روند پناهندگی را پشت سر گذاشته‌اند و آن دسته‌ای که فرار از کشور و تحت تعقیب بودن را تجربه کرده و درد کشیده‌اند، به دیگر پناهجویان کمک می‌کنند.

به اعتقاد برادری، این برای نخستین بار است که اروپا درهایش را این چنین باز کرده و "مهاجران را با عشق می‌پذیرد". برادری ادامه می‌دهد: «مهاجران تا پیش از این با برخورد منفی روبرو می‌شدند و هراس شدیدی داشتند. تا به این لحظه مهاجری نداشته‌ایم که نیروهای پلیس به او گل هدیه دهند. همیشه ترس از این بوده که بیرون‌اش کنند. بخشی از جامعه منفی برخورد می‌کرده. برای اولین بار است که عکس بچه مرده کنار ساحل، اروپا را با تراژدی اصلی روبرو کرد و تکان داد. آلمان و خانم مرکل برخورد جدیدی را آغاز کردند و درها را باز کردند.»

بیشتر بخوانید: مجموعه مطالب درباره پناهندگی و پناهندگان ایرانی در آلمان

این روان‌درمانگر می‌گوید، حالت تدافعی اگر هم باشد، شاید در بین آن دسته از ایرانی‌هایی‌ست که یا تازه آمده‌اند یا هنوز در مسیر پناهندگی هستند و بیم آن دارند که پناهجویان جدید جای آنها را پرکنند. برادری معتقد است: «شاید کسی که تازه درد پناهندگی را پشت سر گذاشته و تجربه بد داشته با خود بگوید: «ما که آمدیم ما را به زور پذیرفتند، حالا آلمانی‌ها چه‌قدر خارجی‌دوست شده‌اند؟»، "چرا اینقدر به این‌ها می‌رسند؟". مثل حس عضوی از خانواده که فکر می‌کند خواهر و برادر کوچکتر حق او را می‌خورند.»

به اعتقاد برادری: «این درد به شکل خشم بروز می‌کند که چرا حالا ایرانی‌ها خودشان را قاطی این جریان کرده‌اند». این روان‌درمانگر تاکید می‌کند: «این واکنش منفی اگر باشد، ناشی از این حس خودشیفتگی است که چرا به این‌ها این‌قدر توجه می‌شود و ما باید آن همه سختی و درد تحمل می‌کردیم.»

آرین می‌گوید، کسی که مشکلی نداشته باشد، به عنوان پناهجو کشورش را ترک نمی‌کند. او با تمام سختی‌هایی که در راه رسیدن به آلمان به جان خریده است، با وضعیت ناروشنی که در پیش رو دارد، با وجود وضعیت بد بهداشتی و تغذیه در اردوگاه، از تصمیم خود خشنود است. آرین می‌گوید: «هستی‌ام را، اعتبارم را از دست دادم اما همین‌که توانسته‌ام حداقل‌هایی را از نظر آرامش و امنیت برای خانواده‌ام و دختر کوچک‌ام فراهم کنم، خوشحال‌ام.»

 

در مراسم بزرگداشت استاد خالقی مطلق, دهم مهرماه در تهران , پژوهش من در مورد مقدمه شاهنامه فردوسی با عنوان :" نگاهی دیگر بر مقدمه شاهنامه فردوسی" نیزقرائت خواهد شد.
حسن مکارمی

با سلام و احترام، بدینوسیله از شما دعوت می گردد تا در مراسم اهدای لوح یاد بود مرکز خدمات روان
شناسی سیاووشان در سال 1394 به اثر برگزیده ی میان رشته ای ادبیات و روان پژوهی شرکت فرمایید.

12033053_1083584728318230_6422711736855713855_n

 

مرکز خدمات روان شناسی سیاووشان ، هر ساله اثری ادبی و یا هنری را که سال گذشته اش انتشار یافته و از جنبه های روان شناسانه وروان کاوانه ، بدیع ، مبتکرانه و اثر گذار است، برمی گزیند و در نشستی فرهنگی با حضور متخصصان آن را معرفی می کند و پیرامونش دیدگاه های علمی صاحب نظران را عرضه داشته، لوح یادبودی به آفرینشگر آن اثر تقدیم می دارد، باشد که گامی کوچک برای آگاه سازی جامعه ی فرهنگی ایران برداشته ، نیز به عنوان مخاطب چنین اثری ، مراتب سپاسگزاری خود را ابراز نماید.

این مرکز با مشارکت و همراهی سازمان نظام پزشکی کل کشور امسال مفتخر است ، که کتاب ارزنده ی " داستان رستم و سهراب " با پیشگفتار ، پیرایش و گزارش استاد دکتر جلال خالقی مطلق، ادیب، پژوهشگر ، شاهنامه ‌شناس( که شاهنامه را در هشت دفتر تصحیح علمی – انتقادی کرده ، یادداشت هایش پیرامون شاهنامه تا کنون در سه بخش به انتشار رسیده ، ده ها مدخل تخصصی در دانشنامه هایی چون دائره المعارف بزرگ اسلامی و ایرانیکا نگاشته است ) و استاد دانشکده ی شرق شناسی دانشگاه هامبورگ را ، که علاوه بر جنبه های فخیم ادبی ، تاریخی و اجتماعی ، از چشم انداز روان کاوی، نگاشته ای بسیار غنی به شمار می رود، اثر برگزیده ی سال 1393 خورشیدی معرفی نماید .

حضور ارجمندتان آذین بخش این نشست خواهد بود.

زمان : جمعه دهم مهرماه ، ساعت 16- 18:30

مکان : خیابان کارگر شمالی – بالاتر از جلال آل احمد – خیابان فرشی مقدم (خیابان شانزدهم ، نرسیده به مسجد النبی )- شماره ی 119 – سازمان نظام پزشکی کل کشور – سالن همایش

برنامه ی مراسم :

- خیر مقدم و آغاز برنامه

- سخنرانی اساتید : دکتر جلال خالقی مطلق، دکتر علیرضا زالی، دکتر حسن مکارمی "قرائت پژوهش"، استاد علیرضا شجاع پور، دکتر جلال کزازی ، دکتر امیرحسین ماحوزی، دکتر زاگرس زند، دکتر سید حسین مجتهدی

- اهدای لوح یادبود

- اجرای موسیقی سنتی

- پذیرایی

چگونه می توان انتظار داشت که "من" ِ روزنامه‌نگار که در فضای فرهنگی ایران آن هم در سی و پنج سال اخیر شکل گرفته است در شرایطی ایده آل و مجرد به بازنگری واقعیت بیرون بپردازد؟ چگونه می توان روزنامه نگار را از هوای خشونت فرهنگی، فقط گویان و فقط جویان و فقط سازان که بر تمامی وسایل ارتباط جمعی و امکانات تجمع رسمی و غیررسمی حاکمیت مطلق یافته است جدا کرد؟

پدیدۀ خشونت، اعمال خشونت و بازگویی خشونت

در گویا نیوز بخوانید

sabz 1

 

هنر واقعی روزنامه نگاری در همین نکتۀ بسیار ظریف و عمیق نهفته است: نسبی دانستن اهمیت ابعاد گوناگون یک حادثه (از جمله خشونت) و قرار دادن این حادثه در حجم تاریخی - جغرافیایی - فرهنگی، با توجه به شناخت هر چه بیشتر فرهنگ و زبان مخاطب، بگونه ای که هم حادثه را شفاف منتقل کند و هم مخاطب را فرهیخته تر سازد و بینش و نگرش و فرهنگ او را تعالی بخشد.

آدمی را هويتی است که نمايندۀ حضور او در جهان است. چنين هويتی با ابعاد گوناگون خود چون هويت فرهنگی، هويت جنسی، هويت اجتماعی، بر محور حيات او پس از تولد شکل می گيرد. خواهش، تمنا، ميل نخستين او برای زنده ماندن، بتدريج در طول رشدش تغيير يافته و در مرکز هويت او قرار می گيرد. انسان آرزومند و سخنگو با حضور خود مدافع هويت و ميل خود به ادامۀ حيات است. در عرصۀ زندگی، زمانی که آدمی با همتای خود، يعنی "من"، در موقعيتی قرار می گيرد که همان ساختارِ منِ آرزومند و هويت پذير را داشته باشد، خواستها و نيازها و معرف آنها هويتها، در مواقعی می تواند به تقابل کشيده شود. از اين لحظه به بعد شاهد دو صحنه خواهيم بود. يا اصل گفت و شنود قانونمند و قبول "من ديگری متقابل" به ميدان کشانده می شود و، با مدارا، به راه حلی قابل قبول برای پاسخ به اميال و هويتهای اين دو "من" می رسيم و يا به خشونت.

روزنامه نگار نیز یک "من" است. منی که بر محور میل نخستین نوزاد به زنده ماندن ، از ابتدای تولد و بتدریج، هویتهای انسانی خود ، چون هویت جنسی، هویت اجتماعی، هویت فرهنگی ... را می سازد. دیگری همین "من" روزنامه نگار است در موقعیتی دیگر. این "من" با امر واقعی طرف است که واسطۀ دریافت آن، بیش از بدنش نیست، بقول شمس تبریزی "مدرسۀ ما اینست: همین چهار دیوار گوشتی". این امر واقع مرا در واقعیتی قرار می دهد که حاصل حضور، من، دیگران ، زمان و مکان در حجمی فرهنگی است. و در راستای زمان، من برای حضور خویش، حقیقتی دست و پا می کند که فردیست. در عادلانه ترین شکل خود، "من" روزنامه نگار با حقیقت وجودی خویش، واقعیت را تعبیر و تفسیر کرده و با عوامل فرهنگی که در دسترس دارد به دیگری منتقل می کند.

پیام یا همین حروف، همین واژه ها یا شکل دالی آنها ، در هر شرایطی که در نظر آوریم به مدلول تبدیل نمی شوند، مگر آن که در قالب؛ فرستنده و گیرنده و حامل. "من" نمی تواند به جز از خود بگوید. هر واقعیتی از صافی حقیقت این "من" می گذرد. از نگاه روانکاو، نگاهی که بر حضور منی در درون من ، اعتقاد دارد پرسشهای بالا باز هم پیچیده تر می شود. آنچه که هویت "من" روزنامه نگار را در چند سال نخستین زندگی، چون زمینۀ ساختار روانی، محیط خانواده، مدرسه، کوچه و خیابان در درونِ او ساخته اند ـ که می توانیم آنرا ضمیر ناخود آگاه بنامیم ـ لایه ایست که حتی از دخالت و اراده و نظارت "من" روزنامه نگار خارج می شود.

چاره چیست؟ کدام عکاس است که زاویۀ دوربین، نورپردازی، ارتفاع دوربین خود را جز بر اساس حقیقت درونیش تنظیم کند؟ چگونه می توان انتظار داشت که "من" ِ روزنامه نگار که در فضای فرهنگی ایران آن هم در سی و پنج سال اخیر شکل گرفته است در شرایطی ایده آل و مجرد به بازنگری واقعیت بیرون بپردازد؟ چگونه می توان روزنامه نگار را از هوای خشونت فرهنگی، فقط گویان و فقط جویان و فقط سازان که بر تمامی وسایل ارتباط جمعی و امکانات تجمع رسمی و غیررسمی حاکمیت مطلق یافته است جدا کرد؟ چگونه می توان حتی روزنامه نگار را از کنش و واکنش به این خشونت دور نگاه داشت؟ به شیوه ای که از آنطرف بام نیفتد و با جوهری ضد چنین "فقط" مطلق به نوعی دیگر واقعیت را قلب نکند؟

چگونه می توان "من" روزنامه نگار را از تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم لایه های فرهنگی - شناختی او در بازگویی واقعیت دور داشت؟ برآنیم تا چهار لایۀ این تأثیرات را بیشتر بشکافیم و تا آنجا که در توان است پاد زهرهای لازم را پیشنهاد کنیم.

با این فرض که روزنامه نگار امروز در فضای ویژه ای در ایران و منطقه و جهان زندگی می کند که خشونتهای گوناگون بر دوش او سنگینی می کند. خشونتی که در جامعه هر روزه شاهد آنیم. خشونتی که در منطقۀ خاورمیانه در جریان است و خشونت مستقیمی که حاصل نظم بی نظمانۀ جهان امروز با زیربنای روابط اجتماعی و مالی ناعادلانه است. امروز هفت میلیارد مردمی که بر کرۀ خاکی میزیند بر دودسته اند، شهروندانی که تضمینهای لازم در اعلامیۀ حقوق بشر در موردشان صادق است و محیط و شرایط زندگی آنها را رقم می زند و گروههای دیگری که این شرایط تنها، آنهم به گونه ای ناقص، وقتی شامل حالشان می شود که فجایع بزرگی چون قحطیها و کشتارها و بلایای طبیعی و مهاجرتهای وسیع اتفاق بیفتد.

زبان به مفهوم واژه ها، استعاره ها، پیشگفته ها، به معنای نمادهای فرهنگی است: مثالهایی که به نماد تبدیل شده اند، آنچه میان دستکم دو نفر معنی می یابد. این پیام بسته به موقعیت این دو نفر، می تواند پیام عمومی مورد نظر را حمل نکند حتی اگر ظاهر، شکل، حتی محتوای پیام رنگ ویژه ای داشته باشد. مثلا (پدرسوخته) گفتن پدر به فرزندش که کار شیرینی می کند.

ژورنالیسم را روزنامه نگاری بخوانیم. آینه ای است که تلاش می کند تصویری درست از واقعیت را، تا آنجا که ممکن است، به چشم کسانی که از زاویۀ دیداری مناسبی بر خوردارند یعنی این آیینه را می بینند نشان دهد. روزنامه نگار بیشتر به فضا، زمان و مکان حادثه توجه می کند، سعی دارد حادثه را چنان در دکور تاریخی - جغرافیایی - فرهنگی قرار بدهد که جان حادثه عریان باشد و شفاف. بگونه ای که بعدها از مجموعۀ این نوشته ها، تاریخ نگار حرفه ای بتواند فیلمی از آن دوره یا ان حادثه بسازد همچون سینماگری که از مجموعۀ عکسهای ثابت فیلمی زنده بسازد که واقعیت را انعکاس دهد.

اگر این تعریفها را بپذیریم و خشونت را نیز چون هر راه دیگر حل تضاد میان دو انسان و دو گروه، غیر از گفت و شنود قانونمند، بدانیم، باید چند مفهوم را از یکدیگر جدا کنیم:

- نثر زبانی که در آن عوامل خشن وجود دارند.

- اتفاقات خشن در روابط بین انسانها در سطوح گوناگون. در این مورد رعایت نسبیت خشونت در رابطه با ابعاد دیگر روابط انسانی حایز اهمیت است نه پنهان سازی یا درشت نمایی آنها. نمونه ها در ادبیات سیاسی مخالفین و موافقین بسیار است.

- عدم تعادل و تناسب بین اسباب زبانی بکار گرفته شده و حوادثی که موضوع نقل روزنامه نگار است.

مردمی که گیرندگان پیام هستند از طیفهای گوناگون فرهنگی، اندیشه ای، سنی، جنسی با حساسیتهای ویژه هستند و اگر زبان را بسیار خشک و اداری کنیم و به آن ظرافتهای ادبی و شیرینی گفتار و نمک نیفزاییم، خسته کننده خواهد بود. مثلا در زبان اداری نقش متکلم مفقود است و افعال همگی مجهول صرف می شوند. در زبان قضایی واژه ها محدود اند و واژه های توصیفی به شدت غایب.

- آیا می توان زبانی که با مخاطب خود به هر دلیل رابطه بر قرارنمی کند و قادر به انتقال پیام نیست را نیز نوعی خشونت دانست؟

- آیا می توان زبانی که مخاطب خود را به سمت و سوی افزایش فرهنگ و شناخت و دانش نمی برد را نیز، بگونه ای، خشن دانست؟

- آیا سکوت یا منعکس نکردن پاره ای از واقعیت نیز خود خشونت نیست. در زبان پارسی، در رابطه ها، قطع رابطه یا سخن نگفتن در رابطه یا بی محلی و به سکوت برگزار کردن حضور دیگری را قهر کردن می نامیم. چه انتخاب بجایی. قهر که واژۀ دیگریست برای نشان دادن خشونت در زبان زندۀ فارسی ( قهر کردن، خشم گرفتن. در تداول فارسی، قهر کردن با کسی یا از کسی، یعنی از تکلم با او یا دیدار او کراهت داشتن. ضد آشتی کردن ).

مشکل بزرگتری که در پهنۀ روزنامه نگاری میهن ما در داخل و خارج وجود دارد ، تلفیق و ترکیب و جابجایی نقش روزنامه نگاران، اهالی سیاست، مفسران، متخصصین رشته های گوناگون علوم انسانی و اجتماعی است. "زبان تلخ خشونت زا" عموما از نخستین دوران آغاز روزنامه نگاری از جانب همین "افراد چند جانبه" به پهنۀ ادبیات روزنامه ای مارسوخ کرده است.

انواع خشونتهای مستقیم، مثلا خشونتهای دولتی چون دستگیریها و اعدامها و فشارهای جسمی در تظاهرات یا شکنجه در زندانها، خشونت بین مردم و گروهها، خشونتهای خانوادگی، قبیله ای، دعواهای خیابانی، خشونتهای مستقیم کلامی چون "مرگ بر"ها، دشنام به باورهای دیگران، خشونتهای پنهان مثل تیشه بر ریشۀ فرهنگها زدن، دیگری را به سوی افسردگی، بیحالی و بیتفاوتی بردن، دیگری را در جهل نگه داشتن ، گمراه کردن. خشونتهای تاریخی، بطور مثال، جنگ تریاک انگلیس با چین به همان اندازه خشن است که جنگ ویتنام با فرانسه و آمریکا.

یکی از خشونتهای پنهان مذاهب و نظامهای خودمحور، بازداری انسانها از تعالیست. می توان به راحتی با تعویض مراسم و مفهوم بزرگداشت به مراسم عزاداری، ملتی را برای قرنها در افسردگی نگاه داشت. کار بر روی بنیانهای فرهنگی یک مردم و تخریب و انحراف این پایه ها می تواند بسیار خشنتر از تخریب خانه های غیرمجاز حلبی آبادها باشد .فراهم آوردن فضای اعتیاد به مواد مخدر می تواند بسیار قهرآمیزتر از نگهداشتن جامعه در بیعدالتی اجتماعی باشد. گفتن برای هیچ نگفتن، به بازی گرفتن امیدها و آرزوهای مردم، ایجاد فضای انحراف و ارتشاء و تنفر و کینه در یک جامعه نیز نمی تواند از تعریف عمومی خشونت جدا باشد. می توان حادثه ای عظیم را با نرمترین و مهربانترین شیوه بیان کرد ولی با آلودن آن به تزویر و ریا و دروغ و اشتباه و کج فهمی، می توان خشونت را به قوۀ درک و فهم مخاطب اعمال کرد.

چهار شاخصی را که در انتقال پیام به دیگری می توانند چون ستونهای اصلی فضای حاکم بر کارکرد ما باشند به گونۀ زیر می توان تعریف کرد:
١- "من"، انگیزه های من، نقش من درونی، موقعیت من، چرا من چنین حادثه هایی را نقل می کنم، چرا من خبرنگار وقایع شده ام و دیگری خبرنگار اقتصادی یا ورزشی، چرا من بیشتر و سریعتر تمایل به انتقال خبرهای بحرانها و مشکلات و جنایات دارم. چرا من خبرنگار علمی و پیشرفتهای فنی نیستم؟ این "من" را نباید از یاد برد.

٢- درک واقعیت را تا آنجا که ممکن است از حقیقت خویش دور کنیم و این تنها با کار گروهی، دوباره خوانی، عدم تعجیل در انتشار ممکن است. به همین دلیل است که در نظام روزنامه نگاری، مسئول بخش یا صفحه و سردبیر بمثابۀ تعدیل کنندۀ حقیقت روزنامه نگار مسئولیت دارند.

٣- قرار دادن حادثه در دکور تاریخی - جغرافیای - فرهنگی آن و در اینجاست که دانش، فرهنگ عمومی و شناخت ما از جهان پیرامونمان به کار می آید. بیگمان نسبی نگاری وقایع یکی از راههای کاستن از خشونت است، حتی اگر در ذات حادثه خشونت رفتاری یا گفتاری نهفته باشد. یکی از مشکلات امروزین ما کم دانشی ما در رابطه با تاریخ، فرهنگ، تاریخ فرهنگی و نقش حال و گذشتۀ خودمان در جایگاه بشریست.

٤- و در نهایت، می بایست، هوش و فهم و شیوۀ درک مخاطب را بهتر شناخت. به فرهنگ جمعی، به گویش هرروزه، به نقش نمادهای فرهنگی و زبانی به حساسیتهای شعری و هنری مخاطبین توجه داشت. با بکارگیری یک واژۀ بجا می توان یک حادثه را آنطور که خواننده می تواند و باید بفهمد و شاید احساس خود را نیز در آن متبلور بیند، باز گویی کرد. از یادآوری نقاط مشترک فرهنگی خود غفلت نورزیم که هم ما را به تفاهم بیشتر می رساند و هم فضای داد و ستد داده ها را نرمتر می کند.

 

makaremi_DSC_1485

 لیلا شش سال دارد. بزرگترین نوه ماست. با او که سخن می گویم دلم آب می شود. قند در دلم میریزد. مریم خواهر کوچک لیلاست. دو سال دارد, راه نمی رود, همیشه می دود. نگاه آبیش بند دلم را باخود می برد. کیان , برادر کوچک لیلا و مریم , شش ماه دارد. لمس دستانش, بوی بهشت می آورد. حضور این سه برکت, سه میوه زندگی ما, درسی بزرگ از قانون عادلانه هستی است. سالهای سال پیش, چرخش سالهای دگرگونی میهن ما, خانواده کوچک ما را پاشاند. برای چند سال من از دو فرزند شش ماهه و سه ساله خود دور افتادم. امروز , از حضور سه فرشته در همان سن و سالهای کودکانم در آنزمان, لذت می برم. خواستم با شماهم این قصه را قسمت کنم. شاد و سر فراز باشید.
حسن مکارمی

کارشناسان برنامه‌ :

 

گلاله‌ کمانگر-رضا علیجانی-الاهه‌ بقراط-فواد صابران-مهرداد درویش پور-حسن مکارمی.

"ما و ما"- برنامه‌ای تحلیلی/ سیاسی که‌ هربار به‌ موضوعی در رابطه‌ با زنان می پردازد. این برنامه‌ سعی دارد موضوعاتی که‌ در رابطه‌ با زنان است را مورد نقد و بررسی قرار خواهد داد. ما و ما سه‌ شنبه‌ها بعد از اخبار فارسی از تلویزیون روژهلات پخش می شود. موضوعاتی که‌ ما و ما درباره‌ آن برنامه‌ تهیه‌ می کند، عبارتند از: جایگاه‌ زنان در ساختار اجتماعی، زنان و آموزش، جایگاه‌ زن در قانون و منشورهای ملل بخصوص منشور جهانی حقوق بشر، زنان و سیاست، جایگاه‌ زن در اقتصاد و مدیریت های کلان اقتصادی، جایگاه‌ زن در ادیان و در فرهنگ، خشونت علیه‌ زنان - خودکشی، سنگسار، ختنه‌ زنان، تجاوز جنسی و تابوهای اجتماعی، حجاب اجباری و جامعه‌ مردسالار، تبعیض در کار، قانون ازدواج و فرزند خواندگی، زنان و هنر، زنان و ورزش، جنبش زنان کردستان، تاریخ جنبش - اهداف جنبش، فراز و نشیب های جنبش (شکست ها و پیروزی های جنبش