تاریخ چاپ
چمنی ! جای تُردی و سبکی !
دامن عروسکت خستگی است و پاهایت انجیرهای خشک.
عمر کمرنگ غروبی ! مزهی صبحانهای از دور
لحظهای تنها ! دخمهای فراموش !
در کاروانسرای مسافر، آتش پر دودی !
از دور میآیی و نمیمانی.
نوشتهای بر افق و بازی، گشاده !
خاری ! شتری صبورتر از تلخی
گشایش گرههای جبین پیر،
زمزمهی مادری ! حرفهای درهم سردابه
در یک عمر شیشهای، کدورت ندانستن !
در حبابهای خراب آبادی ! ناکجایی ! درونی !
۱۹۹۸ حسن مکارمی