و بر دل مردمان می‌نشیند …

تاریخ چاپ

پاکی دانسته‌های دوران دیگر،

در نگاهِ وارسته‌ی پیری از دیار آشنا،

در چشم برهم زدنی بر دل مردمان می‌نشیند.

هسته‌ی پیامی گره می‌خورد،

دهان‌ها با گوش‌ها مهربان می‌آیند.

گویی واژه‌ی راستین پس از آن‌همه گاه‌های نیامده یافته آمده است.

چون سنگی از آسمان، گوهری از ژرف دریا، گرمای نفسِ

                              فرشته‌ای نادیده، خواب‌های افسانه‌ای یا

چون چکیده‌ی همه‌ سرودهای آمده و نیامده.

پیام نام می‌یابد در زبانی آشنا

راز بازیافته گشوده می‌شود.

رازگشا زبان برمی‌دارد که راز را «رازدار» بر من می‌گشاید.

گاه‌های بسیاری شمرده می‌شوند،

از پس شامگاهان و سحرگاهان و

از راز دار نشانه‌ای نیست.

پاکی دانسته‌های دورانِ دیگر.

در چشم برهم زدنی بر دل مردمان می‌نشیند.

 

حسن مکارمی ۲۰۰۸ فرانسه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *