مراسم بيست و يکمين سالگرد جان باختگان در قتل عام تابستان ۶۷ در بروکسل، شنبه ۵ سپتامبر

 

_wsb_439x421_DSC00111

 

بيست و يکمين سالگرد قتل عام زندانيان سياسی را گرامی می داريم

فیلم مراسم را ببینید:
کانون مدافعان حقوق بشر در ايران- بلژيک، سالگرد جان باختگان تابستان ۶۷ را گرامی می دارد.
برنامه:
۱- خاطراتی از "محمد متين" زندانی سياسی سالهای ۶۰
۲- قطعاتی با پيانوکه توسط هنرمند نوجوان " گيو" نواخته می شود
۳- سخنرانی آقای "حسن مکارمی" روانکاو بالينی، پژوهشگر و خزانه دار جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران
موضوع سخنرانی : قتل عام زندانيان سياسی تابستان ۶۷ و راهکارهای داد خواهی اين جنايت
۴- اجرای چند قطعه شعر
۵- پخش تصويرهائی از خاوران و يادوارهائی از قهرمانان يک ملت
۱۷:۳۰ زمان : شنبه ۵ سپتامبر۲۰۰۹ ساعت
مکان:
Place Cardinal Mercier No :10
1090 Bruxelles
گزارش مراسم سالگرد قتل عام زندانيان سياسی در سال ۶۷ در بروکسل توسط کانون مدافعان حقوق بشر در ايران- بلژيک
کانون مدافعان حقوق بشر در ايران- بلژيک
شنبه ۵ سپتامبر ۲۰۰۹ ساعت ۶ عصر در بروکسل به مناسبت بيست و يکمين سالگرد کشتار زندانيان سياسی در تابستان سال ۶۷، مراسمی با شکوه توسط "کانون مدافعان حقوق بشر در ايران- بلژيک" برگزار شد. در اين مراسم جمعی از ايرانيان ساکن بلژيک حضور يافتند. مراسم با خوش آمد گوئی مجری برنامه خانم زری آغاز شد و در ادامه ايشان از خانم سهيلا دعوت کردند تا به عنوان مسئول هماهنگی "کانون مدافعان حقوق بشر در ايران- بلژيک"، سخنرانی کوتاه خود را برای حاضرين در جلسه بيان کنند.خانم سهيلا در بخشی از سخنان خود گفتند: "اين مجلس به همه تعلق دارد و صاحب مجلس و صاحب عزا همه ما هستيم. همه ما هستيم که می خواهيم اين خاطرات تلخ را با وجود همه آلام و زخم هايی که بر روح و روانمان می گذارد، همچنان به ياد داشته باشيم و هر ساله برايش سالگرد بگيريم. چرا؟ چرا بايد چنين کنيم؟ آيا می خواهيم کينه ها را تازه نگه داريم و زخم را همچنان خون آلود؟ آيا می خواهيم دشنه انتقام را تيز کنيم؟ پاسخ ما به اين سئوالات منفی است. تلاش ما برای حفظ حافظه تاريخی يک ملت نه برای تيز کردن چاقوی انتقام بلکه برای آب دادن نهالی است تا تجربه تاريخی آينده ما باشد. ما چنين جنايت عظيمی را به ياد می آوريم تا هرگز تکرار نشود. کسانی که در آن سال های سياه در زندان ها بودند امروز به چشم و گوش و زبان گويای هزارانی تبديل شدند که امروز ديگر در ميان ما نيستند. آری مردها و زن های آن سال ها زنده ترين زنده گان بودند زيرا که امروز هم با زبانی ديگرمی توانند با ما سخن بگويند. از درد ها و شکنجه ها بگويند و از گل هايی که به ناحق پژمردند. ولی پيام اين سخن اميد و آينده است در حالی که چادر سياه شب همچنان چهره ميهن ما را پوشانده است و مرگ و شکنجه پير و جوان در دخمه ها ادامه دارد، در اين شب ما به ياد همه به خاک افتادگان دهه ۶۰، با هم يک دقيقه سکوت می کنيم".
پس از يک دقيقه سکوت، فيلمی از خاوران به نمايش گذاشته شد. در ادامه برنامه آقای محمد متين از زندانيان سياسی سال های ۶۰ که در حدود ۸ سال از عمر خود را در زندان های جمهوری اسلامی ايران گذرانده بودند به سخنرانی پرداختند و بخشی از خاطرات خود را برای ايرانيان شرکت کننده در مراسم بيان کردند. و صحنه هايی از زندان و زندانی در سال های دهه ۶۰ را برای حاضرين ترسيم کردند. ايشان در سخنان خود به آزارها و اذيت هايی که بر ايشان و ديگر زندانيان سياسی اعمال شده بود، پرداختند و گفتند: " ما هر کدام بخشی از تاريخ آن سرزمين هستيم مخصوصاً زندانيان آن سال ها را می گويم. اين زندانيان بايد فرياد سر دهند برای نسل آينده که آن نسل بداند که چه بر آنها و مردم کشورشان رقته است". بعد از اتمام صحبت های آقای متين، برنامه با هنرمندی نوجوان ايرانی، گيو ادامه يافت و ايشان با اجرای سه قطعه موزيک با پيانو حال و هوای جمع را دگرگون کرد. بعد از هنر نمايی گيو نوبت به آقای حسن مکارمی روانکاو بالينی، پژوهشگر و خزانه دار جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران رسيد. ايشان در چهار عرصه بحث های خود را مطرح کردند. ايشان در خصوص کشتار سال ۶۷، به چگونگی اين کشتار و کم و کيف آن، و اين کشتار را در ادامه کشتارهای گذشته، عکس العمل خانواده ها، ارگان های اروپائی و بين المللی و در پايان بخش به راهکارهای دادخواهی حقوق و دادرسی مربوط به آن پرداختند. در ضمن آقای مکارمی بحثی را نيز به چالش های ساختاری امر اعدام در ايران توجه دادند و جدولی را از مخالفينی که از فردای انقلاب و با روی کار آمدن جمهوری اسلامی اعدام شده بودند، تهيه کرده و در اختيار حاضرين در برنامه قرار دادند و سپس به توضيح آن جدول تهيه شده پرداختند. اين بخش از برنامه نيز همانند بخش های ديگر، بسيار مورد توجه حاضرين در جلسه قرار گرفت و در پايان سخنرانی ايشان، وقتی هم برای طرح سوالات ايرانيان حاضر در جلسه اختصاص يافت و آقای مکارمی با دقت بسيار پاسخ های خود را به پرسش های صورت گرفته، ارائه دادند. در اين قسمت بخش اول برنامه به پايان رسيد و وقتی برای استراحت داده شد.
يکی از موارد اين مراسم که بسيار جالب توجه بود تهيه ليست اسامی بيش از ۴۵۰۰ نفر از جان باختگان آن سالهای سياه در قطعات A2 و چسباندن آن اسامی بديوار سالن مراسم و تزيين سالن با پرچم های سه رنگ ايران و عکسها و آفيش هايی از منطقه خاوران و گذاشتن يک ميز اطلاعاتی بزبان فارسی و فرانسه، فضای همبستگی با خانواده های اين جان باختگان راه آزادی را بار ديگر در ميان حاضرين در مراسم تقويت کرد. در اين مراسم در حدود ده نفر از زندانيان سياسی که سال های بيشماری را در زندان های جمهوری اسلامی در زندان بودند نيز حضور داشتند.
بخش دوم برنامه با دکلمه شعر توسط آقای محمد رضا آغز شد و سپس با پخش فيلمی از خاوران و مبارزات زندانيان سياسی ادامه يافت و ادامه برنامه با هنر نمايی گيو عزيز با پيانو به پايان رسيد. ساعت ۱۰ شب برنامه در فضايی سرشار از صميميت و همبستگی با مبارزات مردم ايران و بويژه با خانواده زندانيان سياسی به اتمام رسيد.
گزارش دهنده: کانون مدافعان حقوق بشر در ايران- بلژيک
۶ سپتامبر ۲۰۰۹

http://news.gooya.com/politics/archives/2009/09/093279.php
http://p111272.typo3server.info/10.html…
http://www.iran-chabar.de/news.jsp?essayId=23735

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=5596

قتل عام زندانيان سياسی تابستان ۶۷ و راهکارهای داد خواهی اين جنايت
با صبا در چمن لاله سحر می گفتم که شهیدان، که اند این همه خونین کفنان
با سلام و درود بر یکایک عزیزانی که زحمت راه را تحمل کرده و برای احترام به حقوق بشر و پی گیری حفظ و رعایت آن در اینجا گرد آمده اند. هرچند بارها گفته شده است باز هم لازم به تکرار است، بدین وسیله احترام ژرف و درونی خویش را به تمامی آنانی که در راه حفظ حقوق بشر عزیزترین هدیه، یعنی زندگی خویش را بر کف نهاده اند، ابراز می دارم..
بیاد داشته باشیم که از سی امین سال برقراری جمهوری اسلامی و تصویب قانون اساسی آن دور نیستیم. با کمی بررسی و حوصله، اگر مفاد این قانون اساسی را با قانون اساسی اول ١٩٠٦ مقایسه کنیم، خواهم دید که دست آوردهای پایه ای قانون اساسی اول توسط این قانون اساسی زیر پا گذاشته شده است.
هدف قانون اساسی اول جدا سازی سلطنت از حکومت و جداسازی خدمات به شهروندان چون آموزش و پرورش و قضاوت از روحانیت به متخصصین و ارزش گذاری بر رسانه های جمعی چون رکن چهارم مشروطیت بود. در قانون اساسی دوم بیکباره نیروهای امنیتی و قضائی، رسانه های جمعی مستقیماً به روحانیت بازگشت و مجالس گوناگون قانوگزاری و انتخاب قدرت اجرائی با استصوابی کردن شورای نگهبان عملاً در همان دائرۀ بسته روحانیت و وابستگان به آن محدود ماند. و آنچه به آموزش و پرورش باز می گردد با برپائی شورای انقلاب فرهنگی وً قرار دادن مصوبات آن در فرای مجلس و دولت، هدایت آموزش و پرورش را نیز از آن خود کردند.
١- مقدمه:
سخن از نزدیک به سی سال اعدام و حذف فیزیکی مخالفین در ایران است. پیش از هر چیزصراحتا باید ً گفت که هدف ما از پی گیری این بررسی تنها و تنها راه گشائی بر امکان سازندگی ایران در آینده است. هدف آنست که مردم کشور عزیز ما بتوانند از همه امکانات فرهنگی، منابع طبیعی و دانشها و فن آوری انسان امروز سود جسته و در محیطی آرام در رفاه و آرامش بسر برند و چنان بزیند که شصت سال پیش در سندی معتبر برای بشر ترسیم شده است، یعنی در جامعه ای که مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر در آن رعایت شود. و جامعه در شرایطی به سر برد که امکان هرگونه بازگشت به عقب و از دست دادن حقوق شهروندی در آن میسّر نباشد. به عبارتی دیگر رعایت کامل حقوق بشر، آنهم به سویِ آینده و بهبود نه بازگشت.
برای رسیدن به این هدف سه شرط لازم و کافی وجود دارد:
- می بایست به زیر پاگذاری مفاد اعلامیه حقوق بشر پایان داده شود تا محیطی از آزادی و گفتگو فراهم آید و مردم بتوانند راه و رسم آینده خویش را انتخاب کنند و آن را پی گیرند.
- می بایست که راه بر هرگونه بازگشت بسته شود و رعایت مفاد اعلامیه حقوق بشر به عنوان یک راه کار و اصل غیر قابل بازگشت در جامعه مستقر شود.
- و بالاخره برای حصول به این دو هدف می بایست که یکبار و برای همیشه، جنایات، کشتار، اعدام و حذف فیزیکی مخالفان در طی این سالها، شناخته شده، بررسی شده، به اطلاع همگان برسد، دادخواهی لازم صورت گیرد تا شاید بدین وسیله اولین قدمهای سوگواری ملّی پیموده شود. که هم مردم ایران بدانند، هم دادخواهی کنند و هم سوگواری را پشت سر گذاشته و به یک اتحاد ملّی برای سازندگی برسند. بدون روشن ساختن کامل و دادخواهی لازم، از آنچه در این سالها گذشته است، فضای تنفّر و انتقام، شک و بدبینی حتّی در میان رهبران اجتماعی، سیاسی آینده، ادامه خواهد یافت و خط سرخ جداسازی عاملان مستقیم و غیر مستقیم این جنایات و دیگران مخدوش خواهد ماند. بطور ساده، بدون روشن سازی شرایط این اعدامهاو دادخواهی و سوگواری لازم، راه گذار به سازندگی آیندۀ ایران ناممکن است.
سخنان امروز من از این موشکافی در دو بخش خواهد بود.چگونگی این اعدامها و حذف فیزیکی مخالفان در سی سال گذشته و دیگری راه کارهای دادخواهی و افشاگری این جنایات و تلاش برای حذف این اقدام وحشیانه از تاریخ مملکت ما ایران. طرح بزرگ و اساسی ما یافتن رابطه هائی است بین "اعدام و ساختار جمهوری اسلامی ایران" چه در قانون اساسی و حوزۀ قوانین کتبی چه در عملکرد سی سالۀ آن.
آیا حذف اعدام بگونۀ ساختاری با بنیان قانون اساسی جمهوری اسلامی، تفسیر شیعی-ولایت فقیهی از اسلام، و یا عملکرد سی سالۀ گذشته حاکمیت جمهوری اسلامی، غیرممکن است؟
آیا می توان بدون تغییر قانون اساسی، یا تغییر اصل ولایت فقیه و یا تغییر مجریان سی سالۀ گذشته به حذف اعدام چه به شکل سیاسی-اندیشه ای-مذهبی خود و چه به شکل اجتماعی آن اقدام نمود ؟
برای این کار می بایست قبل از هر چیز به یک عکسبرداری کامل از دورانهای اعدام، چگونگی و دلائل آنها بپردازیم.
بطور خلاصه، برای سازندگی ایران عزیز، می بایست پرده از جنایات اعدام و حذف فیزیکی مخالفان در سی سال گذشته برداشته شود و بگونه ای پی گیر درراه مسدود کردن هر راهی نیز که در آینده، مردم ایران را در این تهدید قرار می دهد، بکوشیم. باید رابطۀ ساختاری بین قانون اساسی و قوانین مدوّن جمهوری اسلامی، تعابیر و تفاسیر شیعی-ولایت فقیهی از اسلام و عملکرد و عاملان و آمران جنایات و امر اعدام و حذف فیزیکی "مخالفان" بطریقه ای واقع بینانه و مستند و علمی مشخص گردد. از این طریق یکی از راه کارهای سازندگی آیندۀ ایران در دسترس ما قرار خواهد گرفت.
اعدامها و حذف های فیزیکی در سی سال جمهوری اسلامی ایران
بطور بسیار اجمالی این طرح تلاش دارد، بگونه ای بسیار علمی و با جمع آوری مدارک به روش علمی، نگاهی به سی سال اعدام، حذف، از بین بردن، انواع گوناگون مرگ و یا گم شدن فعالین سیاسی در ایران بیاندازد.
- با مطالعه ای دقیق تر توانسته ایم این سی سال را به ٦ دورۀ اعدام در داخل زندانها و ٤ دورۀ خارج از زندانها بشرح زیر تقسیم کنیم:
اعدامها در شش مرحله
١- افراد رژیم سابق حدود ٥٠٠ نفر فوریه تا پائیز ١٩٧٩
٢- افراد مربوط به کودتای نوژه حدود ٢٠٠ نفر ژوئیه ١٩٧٩
٣- اقلیتهای مذهبی تعداد آنها هنوز روشن نیست ١٩٧٩ تا به امروز
٤- اعدامهای دسته جمعی در اولین موج سرکوب تقریباً١٥٠٠٠ نفر ژوئن ١٩٨١ تا ژوئیه ١٩٨٨
٥- کشتار دسته جمعی سال ١٩٨٨ ١٢٠٠٠ نفر – در اعلامیه عفو بین الملل بیش از ٥٠٠٠ نفر آمده است
٦- اعدامها از ١٩٨٨ تا به امروز حدود ٢٠٠٠ نفر
جمع تقریباً ٣٠٠٠٠ نفر
حذف و ترور خارج از زندانها
١- کشتار مخالفان در خیابانها و کوچه ها حدود ٨٠ نفر مارس ١٩٧٩ تا ژوئن ١٩٨١
٢- سرکوب در کردستان و اقلیتهای قومی حدود ٥٠٠٠ نفر از ١٩٧٩ تا به امروز
٣- قتلهای زنجیره ای حدود ٨٠ نفر
٤- کشتار مخالفان در خارج از کشور حدود ٢٠٠ نفر
جمع تقریباً ٦٠٠٠ نفر
هدف ما دراین طرح، تا آنجا که مقدور است، انعکاس واقعی تعداد و چگونگی این جنایات است ، از طرفی دیگر بدنبال تحلیل و موشکافی و بررسی روانشناسانه و جامعه شناسانه این جنایاتیم، به روایتی چرائی و انگیزه های این جنایات و اثرات آن بر خانواده ها، بر گروهها و جریانات سیاسی، انعکاس این جنایات در ایران و جهان، و بالاخره با بدست دادن یک منبع دقیق، برای اولین بار سندی کامل ، برای آیندگان، و تمامی کسانیکه به گونه ای در دادخواهی این جنایات شرکت خواهند کرد، بگذاریم. در این راه توانسته ایم، لیست دقیقی شامل ٥٠٥ نفر از اعدام شدگان مرحلۀ اول اعدامها – افراد رژیم سابق را با استفاده از منابع روزنامه های همان سال – بیرون بیاوریم. برای ادامه این طرح به یاری یک یک خانواده ها، سازمانهای دفاع از حقوق بشر و همۀ شیفتگان دادخواهی محتاجیم.
- پیشنهاد سر فصلهای طرح مطالعاتی :
- طبقه بندی اعدامها و حذف مخالفین بر اساس انگیزه های واقعی و اعلام شده این اعدامها :
. جنائی، اقتصادی، اجتماعی (مواد مخدر ...)
. سیاسی، عقیدتی، مذهبی، امنیتی
- جستجوی واکنش های رفتاری گروههای زیر در مقابل دوره های گوناگون اعدامها و حذف های فیزیکی و مو شکافی این واکنش ها
. رسانه های داخلی، خارجی، مخالفان جمهوری اسلامی، رسانه های دولتی ...
. مقامات رسمی داخلی ( دولت، مجلس، سیتم قضائی ) مقامات بین المللی، مقامات خارجی، دولتها،...
. خانواده ها و نزدیکان
. سازمانها، احزاب، گروههای سیاسی، شخصیتهای مذهبی، ملی، هنرمندان، نویسندگان، جوامع مذهبی، اقلیتهای متشکل ...
. جوامع دفاع از حقوق بشر، انجمنهای غیر انتفائی ...
3 : کمی به بررسی این دورانها بپردازیم:
در دوران اول ، از نظر حقوقی این اعدامها بیشتر به دادگاههای صحرائی و جنگی شباهت داشت، متأسفانه افکار عمومی تحریک شده. خود را تشنۀ اعدامها نشان می داد، رسانه های جمعی عکسهای بزرگی از مراسم اعدام در پشت بام مدرسه علوی را نشان می دادند، عمدتاً سازمانها و گروههای سیاسی یا در مقابل این اعدامها سکوت یا آنها را تأیید می کردند. گاه اعتراض هائی مبنی بر نیازهای اطلاعاتی مردم به معدومین قبل از اعدام آنها شنیده می شد. که عمدتأ حول محور نیاز به افشاگری بیشتر از جنایات زمان شاه دور می زد. گاه نیز که مقاومتهای پراکنده و کوچکی از عوامل رژیم سابق افشا می شد، بودند کسانیکه بر گسترش و سرعت اعدامها تأکید می ورزیدندو کمتر نشانه ای نیز از طرف مقامات قضائی دولتی (خارج از سیستم انقلابی قضاوت) حمل بر مقاومت، حداقل در رسانه ها دیده می شد.
اما در دوران سوم اعدامها که آنها را اعدامهای مذهبی نام نهاده ایم برای اولین بار خطوط جدائی مخالفین شاه را از یکدیگر پررنگ تر شد. این اعدامها چندان مورد استقبال قرار نگرفت و رسانه ها نیز چندان آنها را بزرگ نکرده و اساساً چون بتدریج صورت گرفت، در مجموعه اعدامها، بیرنگ ماندند. در مورد کشیش مهدی دیباج که در ٥٩ سالگی پس از ٩ سال زندان در ١٩٩٣ اعدام شد و کشیش هوسپیان مهر که در ٤٨ سالگی در همان سال اعدام شد افکار عمومی جهان برانگیخته شد. اجازه می خواهم در اینجا تنها برای چهره گذاشتن بر این نوع اعدامها ، چهرۀ دیگری را به شما می شناسانم که بدلیل نسبت خانوادگی از نزدیک با آن آشنا هستم، و. یکی از استادان دانشکدۀ پزشکی دانشگاه شیراز، جراح داخلی، از خوانواده ای شیعه که بدلائل مطالعات شخصی به مذهب تسنن می گراید و پس از مدتی به پیشنمازی مسجد سنیان شیراز برگزیده می شود. به جرم ارتباط با کشورهای بیگانه، کمک مالی از بیگانگان، دستگیر شده، به جرائم خود در تلویزیون اعتراف می کند و اعدام می شود. با این امید که روزی بتوان به یکایک این جنایات از نزدیک رسیدگی کرد. عکس العمل دانشجویان و استادان دانشگاه، مردم شهر شیراز، همان سکوت و تأثر همیشگی بود. از خانواده پرجمعیت او تنها یکی از برادران کوچکتر او به سرپرستی خانواده او (همسر و دو فرزند او) همت گماشت. حذف فیزیکی وابستگان آنهم بدلائل مذهبی ، در بازماندگان اینان اثری عمیق به جای می گذارد. چرا که از نظر ساختار روانی وابستگی آدمی به زبان و مذهب و فرهنگ قومی به شدت در لایۀ ناخودآگاه ریشه دارد.
چهارمین مرحله از شش مرحله اعدامهای داخل زندان، اعدامهای دسته جمعی در سرکوب بین، برکناری بنی صدر سال ٦٠ تا ختم جنگ ٨ ساله با عراق سال ١٣٦٧ که حدوداً ١٥٠٠٠ نفر برآورده شده است.
در اولین روزهای این اعدامها، شاهد اعلام اسامی ٥٠ تا ١٥٠ نفر از رسانه ها بودیم، مصاحبه های دسته جمعی در تلویزیون و عکسهای دسته جمعی در جراید، اعلام این اعدامها در خطبه های نماز جمعه و سخنرانی های رسمی بشدت به جوّ فضای ترس دامن می زد. حضور طرفداران نظام در خیابانها بر ضد تظاهرات مسلحانه یا تظاهرات جسته گریخته قابل مشاهده است.
از هم پاشیدگی سازمانها و گروههای سیاسی، فضائی از ترس، سکوت و سردرگمی در جامعه ایجاد کرده بود. علاوه بر آنکه حضور جنگ سنگین در جنوب کشور، قضاوت مردم را در مورد اعدامها دچار گنگی می کرد.
- پنجمین مرحله که از آن می توان به کشتار دسته جمعی سال ٦٧ در زندانها یاد کرد. ارقامی بین ٥٠٠٠ تا ٥٠٠٠٠ یاد شده است. عفو بین الملل در اعلامیه امسال، یادبود دهمین سال و سایت بیداران حدود ٥٠٠٠ نفر را پذیرفته اند، آقای ناصر مهاجر محقق در مقاله ای در آرش شمارۀ ٥٧ در ١٩٩٦، رقم ١٢٠٠٠ نفر را اعلام می کند. همین رقم در کتاب آقای اروند ابراهامیان "اعتراف زیر شکنجه، زندانها و فشارها بر مردم در ایران امروز" چاپ دانشگاه برکلی ... استفاده شده است. از شرائط این اعدامها، گروه سه نفری، سه سؤال، دستور مستقیم خمینی نامه اعتراض منتظری، شرائط اعدامهای دسته جمعی، شرائط غیر انسانی و وحشیانۀ این اعدامها، چگونگی دفن این قربانیان، چگونگی در جریان قرار دادن خانواده های آنان، عدم تحویل بدنهای این عزیزان به خانواده ها، می گذرم تا به سکوت، سکوت و سکوت، کلیه دست اندرکاران از آن زمان تا به امروز اشاره کنم. شاید کمتر حادثه ای در تاریخ این سی ساله به این گونه دچار فاجعه سکوت همگانی قرار گرفته باشد. خانوادۀ این عزیزان دچار فشاری دوگانه اند. از یک سوی از چگونگی و شرائط محاکمه و اعدام و دفن عزیزان خود بی خبرند و از طرفی فشار سکوت بر دلهای آنان سنگینی می کنند.
اگر سوگواری را برای خانواده ها از نظر روانی بنیانی و جایگزین ناپذیر بدانیم، عدم امکان سوگواری برای این خانواده ها چون ابزاری برای درک و جذب و فهم و بالاخره قبول نسبی این جنایات را می بایست به عنوان جنایتی مجدد بنامیم.
کافی است که امکان دادخواهی، برگزاری مراسم یادبود یا حتی اعلام این مراسم از طرف خانواده های عزیز، قتلهای زنجیره ای را به یاد بیاوریم. اگر چه اینان تحت فشار شدید و بی رحمانه اند، ولی دست کم می توانند در خانۀ این عزیزان از دست رفته نشسته و شمعی بیاد آنها روشن کنند ولی کدام یک از چند هزار عزیز کشتار دسته جمعی زندانیان سال ٦٧ توانسته اند شمعی در خانۀ خود در داخل ایران روشن کنند و به اطلاع وسائل ارتباط جمعی برسانند. اگر کل اعدامها و حذف فیزیکی مخالفان حدود ٣٥٠٠٠ نفر( بسیار تقریبی ) را در طی قریب این سی سال به عنوان سمبل جنایات و عدم احترام به مفاد حقوق بشر بدانیم، اعدام چند هزار زندانی سیاسی در طول کمتر از چند ماه به گونه ای وحشیانه و با دستور مستقیم بالا رتبه ترین مقام های حکومتی را می توان قلّه این حرکات وحشیانه نامید و بهمین دلیل است که این کشتار و دادخواهی در مورد آن خط قرمزی است در میان خطوط قرمز برای حاکمیت ایران امروز.
گوئی که ما خود در دام جمهوری اسلامی و سیاستهای او افتاده ایم. هر جا که او بیشتر از جنایات خود خبر می دهد چون قتلهای زنجیره ای، ما نیز بیشتر در مورد این قتلها، مدرک، فیلم، مقاله، بزرگداشت می گیریم..
این بی عدالتی را نیز باید به گونه ای افشا کرد. سؤال اساسی اینجاست که چه رابطه ایست بین افشاگری و اطلاع رسانی توسط عوامل وابسته به دولت و حکومت و افشاگری و اعتراض در داخل و خارج کشور. این رابطه می تواند به نوعی در کار مدافعان حقوق بشر تولید اخلال کند. می بایست به این امر که در یک زمان بدلائلی عناصر داخل حکومت از اعدامها و قتلها پرده برداری کرده اند بی توجه بود و فشار سازمانهای مدافع حقوق بشر و احزاب و گروههای سیاسی و رسانه ها، با اعدام و حذف فیزیکی مخالفان سیاسی و غیر سیاسی، می بایست مستقل از منبع دستور این جنایات باشد تا اعتماد عمومی به حرکت ما افزایش یابد و از بی طرفی ما کاسته نشود. تنها به دو مورد اکتفا می کنم: آقای فرج سرکوهی در مقاله ای مستند و مفصل که براحتی در انترنت قابل بازیابی است، اشاره می کنند که در مورد کشتار سالهای88، هیچ اثر هنری، شعر، قصّه، رمان، نقاشی تولید هنرمندان و نویسندگان در داخل کشور انتشار نیافته است .
مثال دوم مطالب پایگاه خبری دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک تهران است که در مورد قتلهای زنجیره ای مقاله ای مفصل بنام "مصداق جنایت علیه بشریت" نوشتۀ کیان منتشر می کند ولی در مورد کشتار سال ١٣٦٧، بتاریخ ١١ شهریور ١٣٨٥ سخنی از مشکل خانواده های کشتار ٦٧ می آورد که برای برگزاری مراسم در گورستان خاوران دچار مشکل شده اند، بی آنکه اطلاع بیشتری در این مورد بدهد.
بالاخره ششمین دوره اعدامها پس از ١٣٦٧ تا به امروز که می توان رقمی تا 2000 را ذکر کرد و ما تنها اعدام بطور کلی آنهم در سال ٢٠٠٧ را مورد مطالعۀ دقیق تر قرار می دهیم
اگر به سال ٢٠٠٧ نگاهی ژرف تری بیاندازیم، نقش اعدامها در جهان چنین خواهد بود:
آمار اعدام شدگان سال ٢٠٠٧
چین ٤٧٠ نفر، ایران ٣١٧ نفر، عربستان سعودی ١٤٣ نفر، پاکستان ١٣٥ نفر
پنج کشور بین ١٠ تا ٥٠ نفر
هشت کشور کمتر از ١٠ نفر
پنج کشور یک نفر
جمعاً در ٢٣ کشور اعدام صورت گرفته است
جمعاً ٣٠٠ نفر در ١٨ کشور و ١٠٥٠ نفر در ٤ کشور
.
اعدام نسبت به کل جمعیت بالای ١٨ سال:
. جمعیت چین: ١٫٣٦ میلیارد نفر : درصد جمعیت بین ١٤ـ٥ سال به تقریب ٢١٪
درصد جمعیت ٦٤ـ ١٥ سال به تقریب ٧١٪
جمعیت ممکن به اعدام: حدود یک میلیارد نفر
تعداد اعدام به هر ملیون نفر٫٤٧ = ١٠٠٠/٤٧٠ نفر در هر ملیون نفر تقریباً نیم نفر برای هر ملیون نفر افراد مملکت
جمعیت ایران ٦٩ ملیون نفر : درصد جمعیت ٢٦٪ بین ١٤ـ٥
درصد جمعیت ٧٠٪ ٦٥ـ١٥
درصد جمعیت ١٤٪ ٦٥ <
اگر ٢٧٪ زیر ١٥ سال را حذف کنیم جمعیت ممکن به اعدام: حدود ٥٠ ملیون می شود
تعداد اعدام به هر ملیون نفر: ٦٫٣٤ نفر در ملیون یعنی ١٣٫٥ برابر چین
با همین درصد تعداد اعدام به ملیون اعدام پذیر باید مثلاً در هند شاهد اعدام بیش از ٦٠٠٠ اعدام در سال ٢٠٠٧ می بودیم.
عربستان: ٢٧ ملیون جمعیت، ٤٠٪ زیر ١٥ سال، جمعیت اعدام پذیر : ١١ ملیون
تعداد اعدام به ملیون: ١٣ نفر
متأسفانه در بین چهار کشور قهرمان: متوسط اعدام بر تعداد جمعیت ممکن به اعدام سه کشور که قوانین جزائی آنها متأثر از اسلام است بیشتر از ٥ برابر قهرمان این اعدامها: چین است.
- در مورد چهار مرحلۀ حذف فیزیکی محالفان خارج از زندانها، می توان بطور کلّی به دو شیوه اشاره کرد، دورانی که قدرت فتوای مستقیم رهبری برای حذف مخالفان چه در زندان و چه در خارج برای از بین بردن این مخالفان کافی بود. این دوران شامل حذف مخالفان در درگیری های خیابانی، آتش زدن محل کار و محل زندگی مخالفان، ترور مستقیم در کابینۀ پزشکی ... توسط افرادی که بی گمان می دانستند که جنایت آنان نه تنها مکافاتی بهمراه ندارد بلکه تشویق نیز می شود. این دوره که تا ٢٠ ژوئن ١٩٨١ ادامه یافت، حدود ٨٠ نفر قربانی گرفت.
ایجاد فضای ترس و ترور در بین مخالفان مستقیم و غیر مستقیم، پراکندن تظاهرات به هر عنوان و شکستن قلمها و خفه کردن فریادها، هدف مستقیم این مجموعه حذف و کشتار بوده است. بدلیل فضای خاص پیش از انقلاب و چشیدن طعم آزادی در دوران کوتاه چند ماهۀ پیش و پس از دوران انقلاب، ایجاد فضای ترور و وحشت کمتر مؤثر می افتاد، بویژه در شهرهای بزرگ.
- دورۀ دوم که از آن به اعدام در پاسخ به شورش های قومی می توان نام برد، بین مارس و اکتبر ٧٩، از ٤ جنگ می توان نام برد که در حال حاضر از تعداد اعدامها در این درگیری ها اطلاعی نداریم. در این مورد به خاطرات خلخالی باید اشاره کرد که مستقیماً می گوید که روزی که مأمور شد تا ریاست دادگاههای صحرائی جنگ کردستان را به عهده بگیرد، صریحاً گفته بود که در این کار خون پاشیده می شود و رهبری آن موقع صریحاً مسئولیت را به عهده گرفته بود.
- در شیوه بعدی که رهبری جایگزین بُرد فتوائی خویش را از دست می دهد، و عملاً یکپارچگی حکومت و دولت نیز چون سابق نیست و از طرفی فضای جنگ مخرب ایران و عراق نمی تواند اعدامها را توجیه کند، حذف های مخالفان در داخل و خارج بوسیله گروههای کماندوئی وابسته به حکومت صورت می گیرد.
در این شیوه، دو دوران قابل بررسی هستند، داخل کشور که به قتلهای زنجیره ای معروف شده اند و امسال در چند مراسم یادبود دهمین سال آن را بیاد آوردیم، حدود ده فقره از این قتلها افشا شده و ظاهراً عوامل آن شناسائی و محاکمه شده اند ولی امروزه قربانیان این سری را به ٨٠ نفر ارزیابی می کنیم.
- دوران حذف فیزیکی مخالفان در خارج از کشور که تعداد قربانیان را تا ٢٠٠ نفر ارزیابی کرده ایم، در هر دو دوره، هدف از این شیوه مستقیماً رساندن پیامی ساده و گویا به هرگونه مخالفت، با هرگونه روال دگر اندیشی بوده است. چه در میان این افراد، روشنفکران، مترجمین، شعرائی که کار آنها از روش سازی فضای اندیشه و نهایتاً فعالیتهای صنفی مربوط به حرفۀ خویش نویسندگی بیرون نمی رفته است. در خارج نیز هدف بیشتر کسانی بوده اند که مخالفت سیاسی آنها از نگاه ایرانیان مهاجر دور نمانده بوده است.
امروزه از میان آن شش دورۀ اعدامها و چهار دوره کشتار خارج از زندان تنها می توان گفت که گروهی از خانواده های قربانیان قتلهای زنجیره ای است که بطور مستمر در کار ادامۀ دادخواهی خویشند این تنها نکته مثبت و جای تحسین دارد.
4 زمان آنست که به دومین بحث خویش بپردازیم:
چه راه کارهائی وجود دارد تا با افشاگری و دادخواهی نه تنها از ادامه این اعدامها جلوگیری کنیم. بلکه عوامل و آمران این فجایع را پی گیری کرده و نهایتاً به گونه ای برای همیشه جنایت و وحشی گری را از فضای اجتماعی-سیاسی جامعه خود دور کنیم. چه سکوت ما به هر گونه و از هر زاویه که باشد، راه را بر ادامه این جنایات نخواهد بست.
خلاصه ای از این اقدامات را تنها به عنوان نمونه در اینجا می شمارم، امیدوارم که بزودی به گونه ای بتوان به همگی این اقدامات که امروزه بصورت پراکنده صورت می گیرد، نخ اتصالی بست و همه را در مجموعه ای گرد آورد تا مؤثرتر به پیش رویم. خوشبختانه امروزه چندین انجمن و گروه، اقدامات خود را بشکلی مؤثر به پیش می برند اما چند نمونه از این اقدامات که آنها را می توان در گروههای زیر طبقه بندی کرد:
- پی گیری، یافتن آمران و عاملان و به دادگاه کشیدن آنها در خارج از کشور
- افشاگری بر علیه فراموشی، تهیه فیلم، قصه، نمایش، رقص، شعر، رمان، بزرگداشت
- فراهم آوردن اطلاعات
- جمع آوری مدارک حقوقی
- مطالعه در موارد مشابه از جنگ دوم جهانی تا به امروز چون پی گیری جانیان نازی، جانیان آمرکای لاتین، آرژانتین، مکزیک، برای دست یابی به راه کارهای عملی و حقوقی مقابله با این گونه جنایات.
- و بالاخره تلاش در رسمی کردن و گذاشتن جاپاهای اداری یا سیاسی چون اعلامیه های ارگانها، مجالس قانونگزاری ...
همانگونه که اطلاع دارید در مورد این دادخواهی ها، سازمانهای با ارزش و محترمی چون بیاد خاوران ، بنیاد بیداران، بنیاد برومند و دانشگاههار یل و مونترال فعال هستند. سایتهای چندی نیز در حال جمع آوری اسامی هستند. تاکنون توانسته ایم به گونه ای عملی راه کارهای زیر را ارزیابی کنیم:
١- شکایت رسمی به یکی از دادگاههای کشورهای اروپائی و آمریکائی در مورد قتل یا حذف یا گم شدن نزدیکان در ایران، مشکل این نوع شکایات آنست که مثلاً در فرانسه، می بایست که فرد شاکی پیش از وقوع جرم فرانسوی باشد.
٢- شکایت رسمی به گزارشگر سازمان ملل در امور گمشدگان از طرفی و گزارشگر اعدام خارج از سیستم قضائی از سوی دیگر. خانواده ها می توانند به این دو مقام شکایت رسمی خود را ارائه دهند و آنها موظفند از دولت ایران حساب بخواهند.
٣- مراجعه به وکلای مجلس کشورهای اروپائی و آمریکائی و تقاضای رسمی، برای آنکه این کشتارها به طور رسمی توسط مجالس این کشورها، شناخته شوند. به عنوان نمونه می توان گفت که کشتار سال ٦٧ توسط مجلس کانادا شناخته شده است.
٤- یافتن دست اندرکاران این جنایات، که در خارج از ایران زندگی می کنند، از زندانبانها تا مقامات دستور دهنده و سعی در کشیدن آنان به دادگاهها و ارائه شکایت بر علیه آنها.
٥ـ جمع آوری اسناد و مدارک قابل ارائه در دادگاههای رسمی. اقدامات وسیعی در جریان است که هنوز مرکزیت لازم را نیافته اند.
٦ مطالعه دقیق در چگونگی کارکرد دادخواهی بازماندگان شهدا و مفقودین در دوران دیکتاتوری هائی چون آرژانتین، شیلی، اسپانیا ...
٧ـ استفاده از سیستم های قضائی کشورهائی چون فرانسه، بلژیک، اسپانیا، کانادا که به حود حق دخالت در حوزۀ جهانی داده اند و اینان می توانند در مواردی حتی در جنایاتی که یک طرف آن ملیت آنان را نداشته باشد دخالت کنند.
و بالاخره نمونه بسیار عملی و مؤثر، فعالیت کانون خاوران در تورونتو کانادا است. که می گویند از طریق ماهواره حداقل ١٩ قبر دسته جمعی یافته اند که با استفاده از تخصص انجمنهائی که پیش از این در کشورهای آمریکای لاتین کار کرده اند، با دخالت مقامات بین المللی و با فشار بر ایران می توان، نبش قبر کرده و با استفاده از روشهای علمی، از روی استخوانها، شرایط حذف و اعدام آنها، زمان این اعدامها را بدست داد.
و به عنوان ختم مطلب: مبارزه با مفهوم اعدام و حذف فیزیکی در واقع می تواند چون نماد و سمبل اساسی مبارزه با هرگونه نگرش غیر "حقوق بشری" بر ساختار جامعه باشد. چه بر این محور که جان انسانی را هیچ قدرت، حتی عادلانه ترین آنها که خارج از خطا نیستند، نمی تواند از او بگیرد ، به مفهومی عمیقاً "لائیک" به نظام جامعه خواهیم رسید. و چون این مفهوم جایگزین هر نوع اندیشه ایدئولوژیک یا مذهبی گردد، نتایج دیگر نیز بسادگی بدست می آید. بقول نیچه، در کوهستان کوتاه ترین راه، رفتن از قله به قله است، تنها می بایست گامهای قله پیما داشت. عنوان کردن ترد اعدام و حذف فیزیکی مخالفان سیاسی، شاید ورود به میدان لاائیسیته، جدائی دین از دولت از طریق شاخصهای بسیار علمی و قابل فهم و قابل اندازه گیری باشد.
و تنها به بازآوری دو نکته می پردازم:
- مصاحبه رادیو زمانه با آقای پیام اخوان استاد حقوق بین الملل در دانشگاه مک گیل:
کشتار سال ٦٧ ... مطابق با شرح جنایت علیه بشریت در قانون بین الملل، کشتار با شکنجه گسترده، به خصوص وقتی بر اساس مذهب یا عقیدۀ سیاسی باشد. جنایت علیه بشریت محسوب می شود.
- مصاحبه همسر یکی از زندانیان دستگیر شده در سال ٦١ که پس از ٦ سال زندان در سال ٦٧ اعدام می شود (سایت انقلاب اسلامی):
سؤال: شکایت یا پیگیری به محکمه یا ارگان حقوقی تا حالا انجان داده ای؟
پاسخ: نه. تا حالا اینکار و نکردم، ولی من و بچه هایم همیشه شاکی شکنجه و قتل عباس هستیم. ما واقعاً می خواهیم بدونیم او کجا دفن شده؟ وضعیتش چخ بوده؟ ما باید بدونیم کدام دادگاه و قاضی حکم به مرگش دادند؟ ما می خواهیم کسانیکه این حکمها را دادند و اونها که اجراء کردند، بیایند با ما حرف بزنند و توضیح بدهند، چرا و چطور توانستند، هزارها جوون بیگناه رو در دو یا سه ماه از زندگی ساقط کنند. اونها باید با ما روبرو بشند و حرفهای مارا بشنوند.
فکر می کنم کسانیکه مسائل حقوقی رو میدانند و یا از تجربه های کشورهای دیگر که با چنین فجایعی روبرو بودند، با خبرند، باید راهی پیدا کنند تا خونواده های از دست رفته های این "قتل عام" وارد عمل بشند و خواسته هایشان رو پی گیری کنند.
همین گفتار عمق مسولیت تک تک ما را به خوبی نشان می دهد.
حسن مکارمی
:
Deux articles de références de base :
Sorg H., 2008, “Le massacre des prisonniers politiques de 1988 en Iran : une mobilisation forclose ?”, Raisons politiques, 2008/02, n° 30, Paris, Presse de Sciences-Po, p. 59-87, avec l’autorisation de l’auteur.
Vahabi Nader : Février 2007, article, L’obstacle structurel à l’abolition de la peine de mort en Iran, http://www.abolition.fr/.
L' ostacolo strutturale dell' abolizione della pena di morte in Iran
http://www.panagea.eu/web/index.php…
Deux tableaux de Références : ( Nader Vahabi)
Tableau 1 : les six étapes de la peine de mort
Etapes

Les cibles et la période

Le nombre des exécutés

La date
Une

Les autorités du Régime du Shah

Environ 500

De Février 1979 à automne 1979
Deux

Coup d’Etat de Nojeh

Environ 200

Juillet 1979
Trois

La minorité religieuse

?

De 1979 à nos jours
Quatre

Exécution massive dans la première phase de répression

Environ 15000

Du 20 juin 1981 à juillet 1988
Cinq

L’exécution massive après la fin de la guerre

Environ 12000

D’août 1988 à novembre 1988
Six

Exécution de 1988 jusqu’à nos jours

Environ 2000

De 1988 à nos jours
Total

Opposants

Entre 29700 et 30000

-
Tableau 2 : l’assassinat dans la rue
Etapes

Les cibles et la période

Le nombre des assassinats

La date
Une

Assassinats dans la rue

Environ 80

De mars 1979 à juin 1981
Deux

La répression au Kurdistan et les minorités ethniques

Entre 5000 et 6000

De 1979 à nos jours
Trois

Les assassinats en chaîne

Environ 80

Quatre

L’assassinat des opposants à l’étranger

Environ 200

De 1979 à nos jours
Total

-

Entre 5000 et 6380

-
En totalisant les deux tableaux, on arrive à une estimation du nombre des gens, soit exécutés dans la prison soit assassinés dans la rue, entre 34.700 et 36.380.
Les sites internet :
OMID
Khavaran
Bidaran
Amenesty international
asre-nou.net
The Iran Human Rights Documentation Center (en anglais et persan)
Documents officiels et rapports disponibles sur le massacre :
1. Conseil Économique et Social des Nations Unies [ECOSOC], Commission sur les Droits Humains, « On the Situation of Human Rights. in the Islamic Republic of Iran », Situation of Human Rights in the Islamic Republic of Iran, 27, U.N. Doc. A/44/620 (Nov. 2, 1989)
2. Final Report on the situation of human rights in the Islamic Republic of Iran by the Special Representative of the Commission on Human Rights, Mr. Reynaldo Galindo Pohl, pursuant to Commission resolution 1992/67 of 4 March 1992, E/CN.4/1993/41 ; Human Rights Watch, « Pour-Mohammadi and the 1988 Prison Massacres », Ministers of Murder: Iran’s New Security Cabinet: En ligne http://www.hrw.org/backgrounder/mena/iran1205/2.htm… le 7 avril 2008
3. Amnesty International (AI), « Iran : Violations of Human Rights 1987-1990 », décembre 1990
4. Amnesty International (AI), « Iran : Political Executions », décembre 1988
n AI, Action Urgente, « Iran : Craintes de mauvais traitements/ Prisonniers d'opinion présumés », 2 novembre 2007: « Amnesty International considère ces exécutions comme des crimes contre l'humanité. Aux termes du droit international en vigueur en 1988, on entend par crimes contre l'humanité des attaques généralisées ou systématiques dirigées contre des civils et fondées sur des motifs discriminatoires, y compris d'ordre politique. » En ligne http://asiapacific.amnesty.org/library/Index/FRAMDE131282007(accédé le 7 avril 2008)
Quelque Références :
1. [1]. Amnesty International « Iran: Violations of Human Rights 1987-1990 » ; Amnesty International « Iran: Political Executions »
2. [1]. Amnesty International, Action Urgente, « Iran : Craintes de mauvais traitements/ Prisonniers d'opinion présumés », 2 novembre 2007, [en ligne http://asiapacific.amnesty.org/…/Index/FRAMDE131282007accédé le 7 avril 2008] : « Amnesty International considère ces exécutions comme des crimes contre l'humanité. Aux termes du droit international en vigueur en 1988, on entend par crimes contre l'humanité des attaques généralisées ou systématiques dirigées contre des civils et fondées sur des motifs discriminatoires, y compris d'ordre politique. »
3. AI (AI), « Iran : Violations of Human Rights 1987-1990 », décembre 1990 ; AI, « Iran : Political Executions », décembre 1988 ;
4. AI, « Mass Executions of Political Prisoners », Amnesty International’s Newsletter, février 1989 ; K. Shahrooz, « With Revolutionary Rage and Rancor… », art. cité, p. 239.
5. [1]. Ervand Abrahamian, Tortured Confessions. Prisons and Public Recantations in Modern Iran, Berkeley, University of California Press, 1999
6. anonyme, « Man shahede ghatle ame zendanyane siyasi boodam » (« J’ai été témoin du massacre des prisonniers politiques »), Cheshmandaz, no 14, hiver 1995 ;
7. Hossein-Ali Montazeri, Khaterat (Mémoires), http://www.amontazeri.com/ (consulté le 7 avril 2008).
8. [1]. H. Mokhtar, Testimony at the September 1 Conference, op. cit (notre traduction) ; Kanoon-e Khavaran http://www.khavaran.com/HTMLs/Fraxan-Zendanian-Jan3008.htm (accédé le 7 avril 2008) ;
9. Bidaran, http://www.bidaran.net/ (accédé le 7 avril 2008) ;
10.OMID, A Memorial in Defense of Human Rights in Iran, [en lignehttp://www.abfiran.org/english/memorial.php, accédé le 7 avril 2008].
11.[1]. Nasser Mohajer, « The Mass Killings in Iran », Aresh, no 57, août 1996,
12.[1]. Shahrooz K., « With Revolutionary Rage and Rancor : a Preliminary Report on the 1988 Massacre of Iran's Political Prisoners », Harvard Human Rights Journal, Vol. 20 , 2007, p. 227-261, p. 227 ;
13.R. Mihaila, « Political Considerations in Accountability for Crimes Against Humanity… », art. cité. Ces travaux prolongent une recherche initiale d’Amnesty International qui a produit plusieurs rapports quasi contemporains aux événements (« Iran : Violations of Human Rights 1987-1990 », art. cité ; « Iran : Political Executions », art. cité) et adopte aujourd’hui la définition de crime contre l’humanité : « Aux termes du droit international en vigueur en 1988, on entend par crimes contre l’humanité des attaques généralisées ou systématiques dirigées contre des civils et fondées sur des motifs discriminatoires, y compris d’ordre politique. » (AI, Action Urgente, « Iran : Craintes de mauvais traitements/ Prisonniers d’opinion présumés », 2 novembre 2007, [en ligne http://asiapacific.amnesty.org/…/Index/FRAMDE131282007accédé le 7 avril 2008])
14.Final Report on the situation of human rights in the Islamic Republic of Iran by the Special Representative of the Commission on Human Rights.
15.Azadeh Kian-Thiébaut, « La révolution iranienne à l’heure des réformes », Le Monde diplomatique, janvier 1998 :
16.[1]Afshari R., Human Rights in Iran: The Abuse of Cultural Relativism, Philadelphia: University of Pennsylvania Press, 2001
17.[1]. Behrooz M., « Reflections on Iran’s Prison System During the Montazeri Years (1985–1988) », Iran Analysis Quarterly, Vol. 2 No.3, 2005, p. 11-24
Bruxelles - Edamhaye 67 - FILM
Bruxelles