گاه چون پستان مادر خواستِ غریبِ تراوش کلام دارم. کلام میآید؛ از مرگ میگوید، میخندد. سپیدی کرکهای بدن را شماره میکند. سربازانِ سواره ره صحراهای دور را در پیش گرفتهاند. لیک، جنگی در کار نیست. همهی زندگی شاید تمرینِ پی در پی روزی است که بیخبر خواهیم رفت. چون پروانهای که به آرامی بر ادامه مطلب